کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
خضاب
لغتنامه دهخدا
خضاب . [ خ ِ ] (ع اِ) وسمه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). || حنا و گلگونه . (ناظم الاطباء) : اندر انواع خضابها. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || رنگ حنا و وسمه در موی سر و ریش و رنگ حنا در دست و پا. (ناظم الاطباء) : چون تو والا کجا بوند بنام پی...
-
خضاب
لغتنامه دهخدا
خضاب . [ خ ِ ] (ع مص ) رنگ کردن . مصدر دیگریست برای خَضب . رجوع به خضب در این لغت نامه شود.
-
جستوجو در متن
-
اشقاقل
لغتنامه دهخدا
اشقاقل . [ اِ ق ُ ] (اِ) زردک صحرائی است و آنرا شقاقل بحذف اول نیز گویند. بهترین آن زرد و سطبر و سنگین باشد. قوت باه دهد. اگر زن آبستن بخود برگیرد، بچه بیندازد. (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). تخم گزر بیابانی . (بحر الجواهر). جزر بری . (تحفه ). شقاق...