کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرگه مه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرگه مه
لغتنامه دهخدا
خرگه مه . [ خ َ گ َ هَِ م َ هَْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هاله . خرمن ماه . خرگاه ماه . (برهان قاطع). || (اِخ ) کنایه از برج سرطان که خانه ٔ ماه است ، خاصیت برج سردتر است . (از آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
واژههای مشابه
-
خرگه ازرق
لغتنامه دهخدا
خرگه ازرق . [ خ َ گ َ هَِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری )(آنندراج ). رجوع به خرگاه ازرق درین لغت نامه شود.
-
خرگه سحاب
لغتنامه دهخدا
خرگه سحاب .[ خ َ گ َ هَِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به خرگاه سحاب شود.
-
خرگه قمر
لغتنامه دهخدا
خرگه قمر. [ خ َ گ َ هَِ ق َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرمن ماه . هاله . (از ناظم الاطباء). رجوع به «خرگاه قمر» و «هاله » و «خرگاه » و «خرمن ماه » شود.
-
خرگه گاوپشت
لغتنامه دهخدا
خرگه گاوپشت . [ خ َ گ َ هَِ پ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . خرگاه گاوپشت . رجوع به خرگاه گاوپشت شود : بدانیم کاین خرگه گاوپشت چگونه درآید بخاک درشت .نظامی .
-
خرگه ماه
لغتنامه دهخدا
خرگه ماه .[ خ َ گ َ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرمن ماه . هاله . خرگاه ماه . رجوع به «هاله » و «خرگاه ماه » شود.
-
خاتون خرگه سحاب
لغتنامه دهخدا
خاتون خرگه سحاب . [ ن ِ خ َ گ َ هَِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب و ماهتاب است . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
خرکاه
لغتنامه دهخدا
خرکاه . [ خ َ ] (معرب ، اِ) معرب خرگاه . رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 262 و 264 شود : هفت خاتون را در این خرکاه سبزراه این درگاه والا دیده ام . خاقانی .بر درش بسته میان خرکاه وارشاه این خرکاه مینا دیده ام . خاقانی .عیسی کده خرکاه او وز دلو یوسف چاه اودر...
-
خیام
لغتنامه دهخدا
خیام . (ع اِ) ج ِ خیمه . خیمه ها. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). چادرها. سراپرده ها : باغ پرخیمه های دیبا گشت زندوافان درون شده بخیام . فرخی .این چه خرگه چه تتق این چه خیام است اینجاچتر مه رایت خور ظل غمام است اینجا.نظام قاری .
-
سابود
لغتنامه دهخدا
سابود. (اِ) ریسمانی را گویند که طفلان در ایام عید نوروز از جائی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (برهان ) (آنندراج ). رسنی باشد که اطفال روز عیدو ایام جشن آن را از بام یا از درخت آویخته بر آن نشینند و باد خورند، و آن را بادپیچ و کاز و کازه نی...
-
زیلو
لغتنامه دهخدا
زیلو. [ زی / زَ /زِ ] (اِ) پلاس و گلیم راگویند و آن را شطرنجی نیز خوانند. (برهان ). پلاس و گلیم و قالی را گویند و زیلوچه ، کوچک قالی و پلاس را گویند، مانند صندوق و صندوقچه . (انجمن آرا) (آنندراج ). گلیم را گویند. (جهانگیری ). قالی و شطرنجی و زیلوچه ی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی حامد کرمانی ملقب به افضل الدین . هدایت در مجمعالفصحاء (ج 1 ص 94) آرد: از فضلای گرانمایه و مترسلین بلندپایه ٔ عهد خود بوده است . موطنش بر دسیر و کوبنان [ کوه بنان ] و در آنولایت بعلم و فضل و حکمت طبیعی نادره ٔ دوران . د...
-
غول
لغتنامه دهخدا
غول . (ع اِ) هلاک .(منتهی الارب ) (آنندراج ). هلکة. (اقرب الموارد). || بلا و سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). داهیه . (اقرب الموارد). || دیو بیابانی که از راه فریبد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سعلاة. ج ، اَغوال ،غیلان . (اقرب الموارد). کندو. (مقدمة ...