کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرکش
لغتنامه دهخدا
خرکش . [ خ َ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیاه کوه بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در هزارگزی جنوب خاوری بافت سر راه مالرو صوغان به کوشک . کوهستانی سردسیر، آب آن ازچشمه ، محصول آنجا غلات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرا...
-
خرکش
لغتنامه دهخدا
خرکش .[ خ َ ک ُ ] (اِ) سرموزه را گویند و آن کفشی است که بر بالای موزه پوشند و در ماوراءالنهر متعارفست و در عربی جرموق خوانند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || جانوریست خاکستری رنگ و شبیه به جعل و بیشتر در قبرستانها می...
-
جستوجو در متن
-
جرموق
لغتنامه دهخدا
جرموق . [ ج ُ ] (ع اِ) نوعی از کفش که بالای موزه پوشند و به فارسی خرکش گویند. (از المعرب جوالیقی ص 94). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خرکش . (مهذب الاسماء) (فرهنگ جهانگیری ). سر موزه بالای موزه . (یادداشت مؤلف ). موزه بالای موزه . ج ، جر...
-
خارکش
لغتنامه دهخدا
خارکش . [ ک ُ ] (اِ) سر موزه را گویند که آن کفشی باشد که بر بالای موزه پوشند و آن در ماورأالنهر بیشتر متعارف است و عربی جرموق خوانند. (آنندراج ) (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (فرهنگ رشیدی ).سر موزه که خرکش نیز گویند و به عربی جرموق نامند. (فرهنگ ...
-
کش
لغتنامه دهخدا
کش . [ ک َ / ک ِ ] (اِمص ) بن مضارع فعل کشیدن . || (فعل امر) امر به کشیدن یعنی بکش . (برهان ) (از آنندراج ). دوم شخص مفرد از امر حاضر از کشیدن . (فرهنگ فارسی معین ) : ای عیسی بگذشته خوش از فلک آتش از چرخ فروکن سرما را سوی بالا کش . مولوی (از آنندراج ...
-
موزه
لغتنامه دهخدا
موزه . [ زَ / زِ ] (اِ) به ترکی چکمه گویند. (از برهان ). چکمه و معرب آن موزج است . (از المعرب جوالیقی ص 311). خف . موزج . (دهار) (منتهی الارب ). مندل . مندلی .نخاف . قسوب . (منتهی الارب ). یک نوع پاافزار که تا ساق پا و زیر زانو را می پوشاند و چکمه نی...