کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرچنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرچنگ
لغتنامه دهخدا
خرچنگ . [ خ َ چ َ ] (اِ مرکب ) جانوریست معروف که دست و پای بزرگ و ناهموار دارد و بعربی سرطان خوانند. (از برهان قاطع). بزرگ چنگال که نام عربی او سرطان است . (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). پیچا. چنگار. (از ناظم الاطباء). پنجپایه . (ازغیاث اللغات...
-
واژههای مشابه
-
نان خرچنگ
لغتنامه دهخدا
نان خرچنگ . [ ن ِ خ َ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه است به اعتبار اینکه برج سرطان خانه ٔ اوست . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
زلعطان
لغتنامه دهخدا
زلعطان . [ زَ ع َ ] (ع اِ) خرچنگ . خرچنگ دریا. (از دزی ج 1 ص 599).
-
پیچپا
لغتنامه دهخدا
پیچپا. (اِ مرکب ) خرچنگ . سرطان . (آنندراج ). خرچنگ را گویند که بعربی سرطان خوانند. (برهان ).
-
منعی
لغتنامه دهخدا
منعی . [ م َ عی ی ] (ع ص نسبی ) بسیارخورنده ٔ خرچنگ . (منتهی الارب ). بسیارخورنده ٔ خرچنگ و آن نسبت است به مَنع به معنی خرچنگ . (از اقرب الموارد). || نزد نحویان ، نامی است از نامهای غیر منصرف . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
کژپایک
لغتنامه دهخدا
کژپایک . [ ک َ ی َ ] (اِ مرکب ) خرچنگ : چون کژپایک که گرد آب می گردد و کرمکی می جوید. (معارف بهأولد از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به خرچنگ شود.
-
کلچنگ
لغتنامه دهخدا
کلچنگ . [ ک ُ ل َ چ َ ] (اِ مرکب ) خرچنگ را گویند و آن را عربان سرطان خوانند. (برهان ) (آنندراج ). خرچنگ . (ناظم الاطباء). اسم فارسی سرطان است و نیز به فارسی خرچنگ نامند. (فهرست مخزن الادویه ). از کل (به ضم بمعنی منحنی )؟ + چنگ . (فرهنگ نظام از حاشیه...
-
لانگوست
لغتنامه دهخدا
لانگوست . (فرانسوی ، اِ) قسمی از سرطان بحری . نوعی خرچنگ دریائی .
-
پنچ پایک
لغتنامه دهخدا
پنچ پایک . [ پ َ ی َ ] (اِ مرکب ) پنج پایه . سرطان . خرچنگ .
-
کلنجک
لغتنامه دهخدا
کلنجک . [ ک ُ ل َج َ / ک ِ ل ِ ج َ ] (اِ) خرچنگ را گویند و عربان سرطان خوانند. (برهان ) (آنندراج ). خرچنگ و سرطان . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلنجار شود.
-
کالیورنگ
لغتنامه دهخدا
کالیورنگ . [ وْ رَ ] (ص مرکب ) گیج گونه . سرگشته مانند : خیالش خرف کرد و کالیورنگ بمغزش فروبرد خرچنگ چنگ .سعدی .
-
کنگاج
لغتنامه دهخدا
کنگاج . [ ک َ ] (اِ) سرطان و خرچنگ .(برهان ). سرطان . (ناظم الاطباء) (از بحر الجواهر).
-
شیرچهر
لغتنامه دهخدا
شیرچهر. [ چ ِ ] (ص مرکب ) که به صورت شیر باشد. که صورت شیر دارد : همه کژدم وش و خرچنگ کردارگوزن شیرچهر و گاوپیکر.ناصرخسرو.