کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرقانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرقانی
لغتنامه دهخدا
خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن احمدخرقانی . رجوع به ابوالحسن علی بن احمد خرقانی شود.
-
خرقانی
لغتنامه دهخدا
خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) بکربن عبداﷲبن عبدالرحیم خرقانی . یکی از ائمه ٔ حدیث بود. عمر نسفی از او نام برده و گفته است که وی در عصر روز سه شنبه هیجدهم ذی قعده ٔ سال 424 هَ .ق . در جاکردیزه درگذشت و من بر او نماز گزاردم و او را احادیث بسیار است . (از انس...
-
خرقانی
لغتنامه دهخدا
خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) حسین بن ابی شهاب بن احمدبن حمزةبن حسین بن قاسم بن حمزةبن حسین بن علی بن عبیداﷲبن عباس بن علی بن ابی طالب علوی خرقانی . پدر او ابوشهاب برادر سیدابوشجاع بود. او ازخطیب ابوالقاسم محمودبن احمد زهری حدیث نقل میکند واز او ابوحفص عمر...
-
خرقانی
لغتنامه دهخدا
خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) حسین بن یوسف بن ابی یعقوب خرقانی ، مکنی به ابوعلی . امام و خطیب و فقیه بود و در سمرقند مجلس درس داشت . وی از امام خطیب ابوالقاسم محمودبن احمد زهری خرقانی حدیث کرد و از او عمربن محمد نسفی حدیث کرد. مرگ اوبسال 422 هَ .ق . اتفاق ...
-
خرقانی
لغتنامه دهخدا
خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) محمدبن جبریل بن یحیی بن جبریل بن صالح بن یوسف خرقانی . از محدثان بود. از او عمربن محمد نسفی حدیث کرد. مرگ وی بسمرقندبسال 505 هَ .ق . اتفاق افتاد. (از انساب سمعانی ).
-
خرقانی
لغتنامه دهخدا
خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) مسعودبن احمد خرقانی زهری ، مکنی به ابومسعود. از عالمان و فاضلان زمان خود بود و بعد از پدر خطیب خرقان شد، پس از آن قاضی القضاة احمدبن سلیمان بزمان احمدبن جان قصد آن کرد که وی نایب او در قضاء خرقان باشد، او استنکاف کرد وبکاشغر ر...
-
خرقانی
لغتنامه دهخدا
خرقانی . [ خ َ رَ ] (اِخ ) احمدبن الحسین بن عبدالرحمن بن عبدالرزاق العبسی الشاشی خرقانی الفرانی ، مکنی به ابوالفتح ، از خرقان سمرقند بود و پدر او از شاش . او در خرقان چشم به جهان گشود ولی در قریه ٔ قراب بجبال سمرقند سکونت گزید. سمعانی نزد او به سمرقن...
-
خرقانی
لغتنامه دهخدا
خرقانی . [ خ َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به خرقان .
-
خرقانی
لغتنامه دهخدا
خرقانی . [ خ َ] (اِخ ) احمدبن حسین بن یوسف خرقانی ، مشهور به «ماه اندرچه ». یکی از واعظان بود. از سیدابوالحسن محمدبن محمدبن زید حسینی علوی حدیث شنید و از او عمربن محمد نسفی حدیث کرد. او به فاریاب از نواحی خورجاقان به اواخر رمضان 499 هَ .ق . درگذشت . ...
-
واژههای مشابه
-
علی خرقانی
لغتنامه دهخدا
علی خرقانی . [ ع َ ی ِ خ َ رَ ] (اِخ ) ابن جعفر خرقانی (یا علی بن احمد خرقانی ). از بزرگترین مشایخ صوفیه ٔ اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری . رجوع به ابوالحسن (علی بن جعفر) وبه ابوالحسن خرقانی شود.
-
ابوالحسن خرقانی
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن خرقانی . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ خ َ رَ ] (اِخ ) علی بن جعفر یا احمد. از مردم خرقان بسطام . یکی از مشایخ کبار صوفیه . تولد او در 352 و وفات روز سه شنبه دهم محرم 425 هَ . ق . به هفتادوسه سالگی . کرامات بسیار از او نقل کنند. و بعضی گفته اندخرقا...
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جعفر (یا علی بن احمد) خرقانی ، مکنی به ابوالحسن . از بزرگترین مشایخ صوفیه ٔ اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری . رجوع به ابوالحسن علی بن جعفر و ابوالحسن خرقانی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد خرقانی (یا علی بن جعفر)، مکنی به ابوالحسن . از بزرگترین مشایخ صوفیه ٔ اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری . رجوع به ابوالحسن علی بن جعفر... و ابوالحسن خرقانی شود.