کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرفستر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرفستر
لغتنامه دهخدا
خرفستر. [ خ َ ت َ ] (اِ) حشرات موذیه چون مار و بید و کژدم و وزغ و موش و مور و شپشه و کنه و ملخ و مگس و زنبور و تارتنه و کرم و سوسک و سن و ساس و شپش و کیک و سرگین گردان و هر جانور خرد زیانکار دیگر و در دین زردشتی همه ٔ آنان جانوران اهریمنی اند و کشتن ...
-
جستوجو در متن
-
خرفسر
لغتنامه دهخدا
خرفسر. [ خ َ رَ ] (اِ) حشره . از لغت اوستائی خرفستر مشتق شده است که بمعنی زیانکار باشد.
-
خراستر
لغتنامه دهخدا
خراستر. [ خ َ اَ ت َ ] (اِ) موذیات را گویند مطلقاً، چون : مار و عقرب و زنبور و مورچه و امثال آن . (برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). مخفف خرفستر. خستر. حیوان موذی آفریده ٔ اهرمن . حشره ٔ موذی . (یادداشت بخط مؤلف ) . رجوع به خرافستر ش...
-
اسب
لغتنامه دهخدا
اسب . [ اَ ] (اِ) (از پهلوی اسپ ) چارپائی از جانوران ذوحافر که سواری و بار را بکار آید. اسپ . فَرَس . نوند. برذون . نونده . باره . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). بارگی . ریمن . (برهان ). بارگیر. شولک . (صحاح الفرس ). ابوالمضاء. (السامی فی الاسامی ). ...