کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرطال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرطال
لغتنامه دهخدا
خرطال . [ خ َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
خرطال
لغتنامه دهخدا
خرطال . [ خ َ ] (ع اِ) دوسر و آن دانه ای است که در میان گندم روید. هرطمان . قرطمان . جافوز . زُن . (یادداشت بخط مؤلف ). تخمی است دوائی و آن در میان گندم روید و طبیعت آن معتدل است . (برهان قاطع).
-
خرطال
لغتنامه دهخدا
خرطال . [ خ َ ] (ع اِ) قنطار. (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : دو بدره زر بگرفتم بفتح مارائین بفتح رومیه صد بدره گیرم و خرطال .غضائری .
-
واژههای همآوا
-
خرتال
لغتنامه دهخدا
خرتال . [ خ َ ] (اِ) کلمه ای است دیگر در قنطار و آن پوست گاوی باشد که پر از شوشه زر شده است . رجوع به قنطار شود.
-
جستوجو در متن
-
نارایین
لغتنامه دهخدا
نارایین . (اِخ ) ناراین . قلعه ای در هندوستان که به دست سلطان محمود غزنوی گشوده شد. رجوع به ناراین شود : دو بدره زر بگرفتم به فتح نارایین به فتح رومیه صد بدره گیرم و خرطال .عنصری .
-
خافور
لغتنامه دهخدا
خافور. (ع اِ) گیاهی است مانند زوان . (منتهی الارب ). نباتی است که تازه روئیده باشد. (فهرست مخزن الادویه ). هرطمان به لغت اهل مصر. (فهرست مخزن الادویه ). خرطال ، خرطَل . (اقرب الموارد).
-
یولاف
لغتنامه دهخدا
یولاف . (اِ) (اصطلاح گیاه شناسی ) قسمی از غلات . دوسر. (یادداشت مؤلف ). گیاهی است از تیره ٔ گندمیان که در حدود 80 نوع از آن شناخته شده است و همگی در نقاط سردسیر و مرطوب می رویند. سنبله های این گیاه کم گل است به طوری که هر سنبله بین دو تا چهار گل دار...
-
صاری شعبان
لغتنامه دهخدا
صاری شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) سنجاقی است در انتهای شرقی سنجاق درامه از ولایت سالونیک . از جانب مشرق و شمال شرقی با سنجاق کوملجنه از ولایت ادرنه و از طرف مغرب با دو شهرستان درامه و قواله و از جانب جنوب نیز به بحرالجزائر محدود است . مرکز آن بازاری است مو...
-
رومیة
لغتنامه دهخدا
رومیة. [ می ی َ ] (اِخ ) رومیه . نام یکی از شهرهای مداین که ویران شده . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). رومیة المدائن . در فارسی رومیه گویند. (یادداشت مؤلف ). رومیه یا رومیه ٔ مدائن ، گویند آنرا اسکندر ذوالقرنین کرد به صورت انطاکیه ....
-
بدره
لغتنامه دهخدا
بدره . [ ب َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) (از بدرة عربی ) خریطه ای از جامه و یا گلیم یا تیماج که طول آن از عرضش اندک بیشتر باشد و آن را پر از پول و زر کنند. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خریطه ٔ مربع از چرم و پلاس که طولش اندکی از عرض بیشتر باشد. و در ...
-
غضائری رازی
لغتنامه دهخدا
غضائری رازی . [ غ َ ءِ ی ِ ] (اِخ ) محمدبن علی غضائری رازی ، مکنی به ابوزید از شاعران بزرگ عراق واز مداحان امرای آخر دیلمی در ری و سلطان یمین الدوله محمود غزنوی است . لقب شعری او را غضائری و غضاری هردو نوشته اند، او خود در اشعارش غضائری آورده است :کج...