کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خردمندانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خردمندانه
لغتنامه دهخدا
خردمندانه . [ خ ِ رَ م َ دا ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) عاقلانه . هوشمندانه . از روی عقل . از روی حکمت . || منسوب بخردمندی . (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
عالمانه
لغتنامه دهخدا
عالمانه . [ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب )عاقلانه و خردمندانه و دانشمندانه . (ناظم الاطباء).
-
بخردوار
لغتنامه دهخدا
بخردوار. [ ب ِ رَ] (ص مرکب ) خردمندانه . هوشیارانه : امیر سخت شادمانه شد و گفت ای طاهر،... سخت بخردوار جوابی است . (از تاریخ بیهقی ).
-
شاه دیوانه
لغتنامه دهخدا
شاه دیوانه . [ هَِ دی ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام زنی دیوانه بزمان ناصرالدین شاه . و «شاه دیوانه » مثلی مبتذل است برای کسی که کار او نه خردمندانه بود. (یادداشت مؤلف ).
-
عاقلانه
لغتنامه دهخدا
عاقلانه . [ ق ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) خردمندانه . زیرکانه . (ناظم الاطباء). بمانند عاقلان . عاقل وار : دیوانه ... آغاز سخن عاقلانه کرد چنانکه مردم را گمان افتاد که وی بهتر گشت از دیوانگی . (نوروزنامه ).
-
معنی دار
لغتنامه دهخدا
معنی دار. [ م َ ] (نف مرکب ) بامعنی . دارنده ٔ معنی . دارای مفهوم : چون سخن معنی دار مردم گوید... (جامعالحکمتین ص 120). || خردمندانه . عاقلانه . خردپسند. معقول : و آنکه او خود کرده باشد باز چون ویران کندخوب کرده زشت کردن کار معنی دار نیست . ناصرخسرو....
-
پیرانه
لغتنامه دهخدا
پیرانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب به پیر. چون پیر : کعبه دیرینه عروسی است عجب نی که بر اوزلف پیرانه و خال رخ برنا بینند. خاقانی .پیرانه گریست بر جوانیش خون ریخت بر آب زندگانیش . نظامی .جهان بر جوانان جنگ آزمای رها کن فروکش تو پیرانه پای...
-
شارل ششم
لغتنامه دهخدا
شارل ششم . [ ل ِ ش ِ ش ُ ] (اِخ ) معروف به شارل محبوب پسر شارل پنجم معروف به شارل دانا و ژان دوبوربون است . وی بسال 1368م . در شهر پاریس تولد و بسال 1422م . وفات یافت .در سال 1380م . پادشاه فرانسه شد، ابتدا زیر قیمومت اعمام خود سلطنت کرد. آنان اندوخت...
-
رأی
لغتنامه دهخدا
رأی . [ رَءْی ْ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی و در فارسی غالباً بصورت رای بکار رود. رجوع به رای در تمام معانی شود. || اندیشه و تدبیر. (از فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). جگاره . جلکاره . پنداشتی . (ناظم الاطباء).- رأی ثاقب ؛ تدبیر خردمندانه و از روی بصیرت ...
-
طبع
لغتنامه دهخدا
طبع. [ طَ ] (ع اِ) سرشت که مردم بر آن آفریده شده . ج ، طباع . (منتهی الارب ). خوی . (دستور اللغة ادیب نطنزی ). طبیعت . (مهذب الاسماء). آخشیج . (فرهنگ خطی اسدی متعلق به نخجوانی ). سرشت . (مقدمة الادب زمخشری ). خلقت . فطرت . طینت . خمیره . جبلت . نهاد....
-
بلند
لغتنامه دهخدا
بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص ، ق ) مقابل پست . (از برهان ). مرتفع و عالی و سرافراز. (ناظم الاطباء). کشیده . افراشته . برافراشته . مرتفع، در مقابل کوتاه و پست . (فرهنگ فارسی معین ). اشرف . أعلی . أعیط. افراخته . باذخ . أکوم . باسق . تِلو. جاهض . رفیع. رفیع...