کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خردتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خردتر
لغتنامه دهخدا
خردتر. [ خ ُ ت َ ] (ص تفضیلی ) کوچکتر. (ناظم الاطباء). اَصغَر. (منتهی الارب ): دانی که خلیفه و همه ٔ بزرگان حضرت وی چه آنانکه از تو بزرگترند و چه آنانکه خردترند مرا حرمت دارند. (تاریخ بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
دیموس
لغتنامه دهخدا
دیموس . (اِخ ) از دو قمر مریخ نام قمر خردتر آن است . (از یادداشت دهخدا).
-
نهک
لغتنامه دهخدا
نهک . [ ن َ ] (ص ) حقیر. کوچکتر. خردتر. کمترین . || دهنده ٔ شراب . || فرونشاننده ٔ عطش . || (اِ) عطش . تشنگی . (ناظم الاطباء).
-
وبور
لغتنامه دهخدا
وبور. [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وَبر و آن جانورکی است مانا به گربه مگر خردتر از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به وبر شود.
-
یاپلاق
لغتنامه دهخدا
یاپلاق . (اِ) نوعی جغد بزرگ . از شاه بوف خردتر است و مثل شاه بوف شاخ دارد. (یادداشت به خط مؤلف ).
-
آبگوشت خوری
لغتنامه دهخدا
آبگوشت خوری . [ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) کاسه ٔ خردتر از باطیه وبزرگتر از ماست خوری که عادةً در آن آبگوشت خورند.
-
ریزین
لغتنامه دهخدا
ریزین . (ص تفضیلی ) خردتر و کوچکتر و ریزه تر. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ص 20).
-
احقر
لغتنامه دهخدا
احقر. [ اَ ق َ ] (ع ن تف ) حقیرتر. خُردتر. کوچکتر. || خوارتر: احقر من التراب .
-
پیارک
لغتنامه دهخدا
پیارک . [ رَ ] (اِ)مرغی است مشابه بلبل در صورت و صوت لیکن سبزرنگ و خردتر از آن . (آنندراج ) .
-
خردیکک
لغتنامه دهخدا
خردیکک . [ خ ُ ک َ ] (ص مصغر) کوچکتر. کهتر. خردتر. اصغر.(از ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ص 397 شود.
-
خوردتر
لغتنامه دهخدا
خوردتر. [ خوَرْدْ / خُرْدْ ت َ ] (ص تفضیلی ) خردتر. کوچکتر. اصغر. احقر. || جوانتر. از حیث سن کوچکتر. (ناظم الاطباء).
-
کوچکتر
لغتنامه دهخدا
کوچکتر. [ چ َ / چ ِ ت َ ](ص تفضیلی ) خردتر و کهتر. (ناظم الاطباء). خردتر. صغیرتر. اصغر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوچک شود. || کم وسعتر و کم حجم تر. || اندکتر. اقل . || کم سن تر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
مفغرة
لغتنامه دهخدا
مفغرة. [ م َ غ َ رَ ] (ع اِ) زمین فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گو کوه خردتر از کهف . (منتهی الارب ). گوی در کوه که خردتر از کهف باشد. (ناظم الاطباء). شکافی در کوه که کوچکتر از کهف باشد. (از اقرب الموارد).
-
غمر
لغتنامه دهخدا
غمر. [ غ ُ م َ ] (ع اِ) قدح خرد یا خردتر. (منتهی الارب ). قدح کوچک ، و بقولی کوچکترین قدحها. ج ، غِمار، اَغمار. (از اقرب الموارد).