کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرجان
لغتنامه دهخدا
خرجان . [ خ َ ] (اِخ ) محله ای است از محال اصفهان ، و حافظ ابوالقاسم اسماعیل بن محمدبن فضل اصفهانی امام میگوید خرجان از قرای اصفهانست . یاقوت میگوید چون او از عارفان بمحل میباشد قول او مورد اعتماد است . مرحوم دهخدا خرجان را معرب خرگان آورده و گفته ان...
-
خرجان
لغتنامه دهخدا
خرجان . [ خ ُ ] (اِخ ) این کلمه بصیغه ٔ تثنیه است و نام ناحیه هایی است بمدینه . درباره ٔ آن گفته شده است : بروضةالخرجین من مهجور تربعت فی عازب نضیر.(از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
خرجانی
لغتنامه دهخدا
خرجانی . [ خ َ ] (ص نسبی ) منسوب به خرجان و آن قریتی است از قرای قومس ببلاد بین شابور و ری . (از انساب سمعانی ).
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی بن ابی حامد خرجانی . محدث است . او از ابواسحاق ابراهیم بن محمدبن حمزة الحافظ، و از او ابوالعباس احمدبن عبدالغفاربن علی بن اشته ٔ کاتب اصفهانی روایت کند. و خرجان نام محلتی است باصفهان .
-
خرجانی
لغتنامه دهخدا
خرجانی . [ خ َ ] (اِخ ) محمدبن ابی نصر شجاع بن ابراهیم فتوانی حافظ، از مقیمان محله ٔ خرجان بود و بدین سبب او را خرجانی میگفتند. وی از ابومنصوربن سکردیه قاضی و تنی چند خبر شنید و بسیاری از وی خبر شنیدند. ولادتش بسال چهارصدوشصت واندی (هَ . ق .) اتفاق ا...
-
خرجین
لغتنامه دهخدا
خرجین . [ خ ُ ] (اِ) چیزی باشد از پلاس که زاد و رخت سفر در آن نهاده بر ستور بار کنند . (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). خُرج . (منتهی الارب ). خورجین : چو خرجین معده پر از می کنم بسر راه کوه سرین طی کنم . فوقی یزدی (از آنندراج ).مرحوم دهخدا می گویند ...
-
جان
لغتنامه دهخدا
جان . (اِ) بقول هوبشمان از کلمه ٔ سانسکریت ذیانه (فکر کردن ) است . و بقول مولر و یوستی جان با کلمه ٔ اوستائی گیه (زندگی کردن ) از یک ریشه است ولی هوبشمان آنرا صحیح نمیداند. در پهلوی گیان شکل قدیمتر و جان شکل تازه تلفظ جنوب غربی است . و در کردی و بلوچ...