کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرجاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرجاء
لغتنامه دهخدا
خرجاء. [ خ َ ] (اِخ ) چاه آبی است که جعفربن سلیمان بنزدیک شبحی و بین بصره ، و حفر ابی موسی ، در طریق حجاج عازم از بصره ، حفر کرد ، و بین اخادید و این چاه یک مرحله راه است . این چاه از آنرو خرجاء نامیده شده است که در سرزمینی مرکب از سنگهای سفید و سیاه...
-
خرجاء
لغتنامه دهخدا
خرجاء. [ خ َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث اخرج ، و آن گوسفندیست که پاهایش تا تهیگاه سپید باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). آن گوسفند که پایها و روی وی سفید بود و یکی سیاه . (مهذب الاسماء).
-
واژههای مشابه
-
خرجاء عبس
لغتنامه دهخدا
خرجاء عبس . [ خ َ ع َ ] (اِخ ) نام موضعی است بعربستان . حکم خضری درباره ٔ آن گفته است : لو ان الشم من ورقان َ زالت وجدت مودتی بک لاتزول فقل لحمامة الخرجاء سقیاًلظلک حیث ادرکک المقیل . (از معجم البلدان ).و نیز ابن مقبل آورده است : یذکرنی حبی حنیف کلیه...
-
جستوجو در متن
-
اخرج
لغتنامه دهخدا
اخرج . [ اَ رَ ] (ع ص ) سیاه و سپید. (تاج المصادر بیهقی ): کبش اخرج ؛ کبش ٌ فیه بیاض و سواد. گوسفند سیاه و سفید. (مهذب الاسماء). قچقار ابلق . و کذلک ظلیم ٌ اخرج ؛ شترمرغ ابلق . مؤنث : خَرْجاء. || (اِ) نام مرغی است و آن را مُکاء نیز گویند.
-
اضاض
لغتنامه دهخدا
اضاض . [ اِ ] (ع مص ) اَض ّ. مُلْجاء و مضطر کردن کسی را به کسی . || رسیدن مشقت از امری به کسی . (از اقرب الموارد). رجوع به اض شود. || بانگ کردن ناقه گاه درد زه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تصلق الناقة عن المخاض . (از قطر المحیط). تص...