کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرتین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرتین
لغتنامه دهخدا
خرتین . [ خ ُ ] (اِ) زُبْره . (آثارالباقیه عن القرون الخالیه ). رجوع به زُبره شود.
-
جستوجو در متن
-
زبره
لغتنامه دهخدا
زبره . [ زُرَ ] (ع اِ) دوش . ج ، زُبَر و زُبُر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). کتف مرد. (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات شاهجهانی ). کتف مرد و شیر. (ناظم الاطباء) (صراح ). زبره بمعنی دوش است و ازبر و مزبرانی مرد است که دوشهای کلان داشته باشد. ...