کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرازه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرازه
لغتنامه دهخدا
خرازه . [ خ َ زَ / زِ ] (اِ) خرزه . آلت تناسل . نره . (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به خرزه در این لغت نامه شود : هیزان زده بودند صف از بهر خرازه .سوزنی (از فرهنگ جهانگیری ).
-
واژههای مشابه
-
خرازة
لغتنامه دهخدا
خرازة. [ خ ِ زَ ] (ع اِمص ) مشک دوزی . (از منتهی الارب ) (از قاموس ) (از تاج العروس ). || موزه دوزی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
جستوجو در متن
-
موزه دوزی
لغتنامه دهخدا
موزه دوزی . [ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل موزه دوز. چکمه دوزی . کفش دوزی . کفشگری . دوختن موزه . (از یادداشت مؤلف ). خرازة. (منتهی الارب ). و رجوع به موزه دوز شود.