کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خذع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خذع
لغتنامه دهخدا
خذع . [ خ َ ] (ع مص ) بریدن وریزه کردن هر چیزی که صلابت ندارد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بریدن و ریزه ریزه کردن گوشت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از تاج المصادر بیهقی ).
-
خذع
لغتنامه دهخدا
خذع . [ خ ِ ذَ ] (ع ص ) متفرق ، منه : هم ذهبوا خِذَع َ و مِذَع َ ؛ رفتند پراگنده و متفرق . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
خذا
لغتنامه دهخدا
خذا. [ خ َ ] (ع مص )سست و کوفته گردیدن گوش و از بیخ گوش رو بصورت افتادن آن و آن در اسب و خر و خرگوش است و این یا از حیث خلقت است یا امری عارضی است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از متن اللغة) (اقرب الموارد). صاحب صبح الاعشی آنرا از عیوب خلقی ا...
-
خذا
لغتنامه دهخدا
خذا. [ خ ُ ] (اِ) خدا. رب . (ناظم الاطباء).
-
خذء
لغتنامه دهخدا
خذء. [ خ َ ذَ ] (ع اِمص ) ضعف نفس . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
خذء
لغتنامه دهخدا
خذء. [ خ َذْءْ ] (ع مص ) فروتنی نمودن و منقاد شدن کسی را. خذوء. خذاء. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از تاج العروس ).
-
خضا
لغتنامه دهخدا
خضا. [ خ َ ] (ع مص ) ریزریز شدن چیزی و شکستن آن در صورتی که تر باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). خرد و مرد شدن چیزی تر. (آنندراج ).
-
خضع
لغتنامه دهخدا
خضع. [ خ َ ض َ ] (ع مص ) راضی گردیدن بخواری . منه : خضع الرجل خضعاً. || گردن کج کردن اسب و شتر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خضع الفرس و الظلیم .
-
خضع
لغتنامه دهخدا
خضع. [ خ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اخضع و خضعاء . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خضع
لغتنامه دهخدا
خضع. [ خ ُ ض ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خاضع و خضوع . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خظا
لغتنامه دهخدا
خظا. [ خ ُ ] (ع مص ) آگنده شدن گوشت و پر گردیدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خزا
لغتنامه دهخدا
خزا. [ خ َ ] (ع مص ) در بلاد شهرت افتاده ذلیل و خوار گردیدن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ) (از اقرب الموارد). رجوع به خزی شود.
-
خزع
لغتنامه دهخدا
خزع . [ خ َ ] (ع مص ) واپس ایستادن . (از تاج المصادر بیهقی ). تخلف کردن از یاران . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || بریدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بخش بخش کردن چیزی را. (یادداشت بخط مؤلف ).