کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدیجه بیگم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خدیجه بیگم
لغتنامه دهخدا
خدیجه بیگم . [ خ َ ج َ ب ِ گ ُ ] (اِخ ) وی خواهر ابوالنصر حسن بیک و بنت امیرعلی بیک بن امیر قراعثمان است که به ازدواج سلطان خلیل جد شاه اسماعیل صفوی اول درآمد. حسن بیک برادر او حاکم دیاربکر بود و چون سلطان خلیل با جمعی از مریدان راه دیاربکر در پیش گر...
-
واژههای مشابه
-
خدیجة
لغتنامه دهخدا
خدیجة. [ خ َ ج َ ] (اِخ ) بنت جعفر. او دختر جعفربن نصیر التمیمی شاعره ای بوده است اندلسی که هم در ادب دستی داشته و هم در موسیقی الحان و اشعار او را بدلاویزی و طرب انگیزی وصف نموده اند. اما از نتایج افکار او چیزی بدست نیامد. (از خیرات حسان ج 1 ص 113).
-
خدیجة
لغتنامه دهخدا
خدیجة. [ خ َ ج َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث خَدیج است . (از ناظم الاطباء).
-
خدیجه خاتون
لغتنامه دهخدا
خدیجه خاتون . [ خ َ ج َ ] (اِخ ) (= خاتون آباد) دهی است جزء دهستان اراضی نیزار بخش حرم شهرستان قم . واقع در 30هزارگزی جنوب باختری قم و چهارهزارگزی باختر راه شوسه ٔ قم به اصفهان . این ناحیه در جلگه ٔ کناررود واقع و آب و هوایش معتدل و دارای 383 تن سکنه...
-
خدیجه سجاسی
لغتنامه دهخدا
خدیجه سجاسی . [ خ َ ج َ ؟ ] (اِخ ) وی دختر رکن الدین سجاسی ، شیخ ابوالغنائم عارف معروف قرن هفتم هجری است . شیخ رکن الدین از شیوخ سلسله ٔ شیخ صفی الدین اردبیلی بود و شیخ اوحدالدین کرمانی و شمس تبریزی و شیخ شهاب الدین محمود اهری و بزرگانی دیگر از ارادت...
-
چم خدیجه
لغتنامه دهخدا
چم خدیجه . [ چ َ خ َ ج ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ابوالفارس بخش رامهرمز شهرستان اهواز که در 30 هزارگزی جنوب خاوری رامهرمز و 22 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ ماماتین به هفتگل واقع است و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
جستوجو در متن
-
پاینده سلطان بیگم
لغتنامه دهخدا
پاینده سلطان بیگم . [ ی َ دَ س ُ ب َ گ ُ ] (اِخ ) دختر میرزاسلطان ابوسعید و عمه ٔ ابوالمظفر یادگار محمد میرزاست . در سال 873 هَ . ق . سلطان حسین میرزابایقرا پس از فتح خراسان شهربانوبیگم دختر میرزا ابوسعید را بحباله ٔ نکاح درآورد و چون میان آن دو الفت...
-
انداز
لغتنامه دهخدا
انداز.[ اَ ] (اِمص ) به معنی مصدر است که انداختن باشد. (از برهان قاطع). عمل انداختن . (فرهنگ فارسی معین ).- بارانداز ؛ آنجا که بار فرود می آورند: بارانداز کشتی .- پاانداز ؛ آنچه بزیر پا می اندازند. و رجوع به پاانداز شود.- || قواد، دلال محبت . جاکش . ...