کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدمتانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خدمتانه
لغتنامه دهخدا
خدمتانه . [ خ ِ م َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ) هر چیزی که بمأمور حاکم بطور هدیه می دهند. (از ناظم الاطباء). قُلﱡق . قولق . (یادداشت بخط مؤلف ) پیشکشی . نعل بها.
-
جستوجو در متن
-
قلقانه
لغتنامه دهخدا
قلقانه . [ ق ُل ْ ل ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) غلامانه . خدمتانه . حق العمل . رجوع به قلق شود.
-
محصلانه
لغتنامه دهخدا
محصلانه . [ م ُ ح َص ْ ص ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) همچون محصلان . مانند شاگردان . || (اِمرکب ) قلق و خدمتانه . (ناظم الاطباء). اجرتی و مزدی که بفراهم آورنده ٔ حاصلات و خراج بدهند. (آنندراج ).
-
قلق
لغتنامه دهخدا
قلق . [ ق ُل ْ ل ُ ] (اِ) چیزی چون جلد و جامه ٔ قرآن که زنان در آن نخ و سوزن نهند. (یادداشت مؤلف ). کیسه مانندی شبیه به پاکت که زنان دارند از قماش دوخته و بر آن قیطان و ریسمانی که چندبار پیرامون آن گردد بستن را و در آن سوزن ونخ و انگشتانه و موم گذار...
-
غلامانه
لغتنامه دهخدا
غلامانه .[ غ ُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) چون غلامان . به سان غلامان : و محمد آن شب پیراهن غلامانه پوشیده و ردا بر سر افکنده و نعلین در پای کرد. (ترجمه ٔ تاریخ طبری نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ لغت نامه ).گه از فرق سرش معجر گشادی غلامانه کلاهش ...
-
خدمت کردن
لغتنامه دهخدا
خدمت کردن . [ خ ِ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بندگی کردن . چاکری کردن . نوکری کردن . زاوری کردن . زیر دست کسی کار کردن . خدمة. نصافه .تعطیه . قتو. اقتواء. (تاج المصادر بیهقی ) : و این بایتکین بجای است مردی جلد و کاری و سوار و بشورانیدن همه ٔ سلاحها استاد...
-
خدمت
لغتنامه دهخدا
خدمت . [ خ ِ م َ ] (ع اِمص ) پرستاری و تعهد و تیمار. انجام عملی از سر بندگی و دلسوزی برای کسی . تیمار و تعهد و دلسوزی و نیکو خدمتی در حق کسی : مرافقت ؛ انجام کاری نیک در حق کسی : امیر احمد را گفت : بشادی خرام و هشیار باش و قدر این نعمت بشناس و شخص ما...