کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدانشناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خدانشناس
لغتنامه دهخدا
خدانشناس . [ خ ُ ن َ ] (نف مرکب ) غیرعارف بمعرفت خدای . آنکه ایزد تعالی را نشناسد. || از خدا بی خبر. بی اعتقاد بخدا. نامؤمن : فلانی مردی خدانشناس است مرد خدانشناس را نباید به مسجد راه داد، از خدانشناس بترس . || کنایه از اطفال و زنان . کنایه از اولاد...
-
جستوجو در متن
-
نان شناس
لغتنامه دهخدا
نان شناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) نان شناس و خدانشناس ، کنایه از عیال و اولاد است .
-
خدانشناسی
لغتنامه دهخدا
خدانشناسی . [ خ ُ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل خدانشناس . کنایه از بی ایمانی و بی اعتقادی از خدا بیخبری است .
-
نشناس
لغتنامه دهخدا
نشناس . [ ن َ ش َ / ن َ ] (نف مرکب ) ناشناسنده . نشناسنده . || منکر. انکارکننده . در کلمات مرکب : حق نشناس ، خدانشناس ، نمک نشناس . رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود. || (ن مف مرکب ) ناشناس . غیرمعروف . نشناس .- به نشناس ؛ متنکراً.(یادداش...
-
مسلمان
لغتنامه دهخدا
مسلمان . [ م ُ س َ ] (ص ) متدین به دین اسلام . (ناظم الاطباء). صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنندراج گوید: مسلمان در اصل «مسلم مان » بوده است ، یعنی مانندمسلم که در ترکیب از دو حرف میم یکی حذف شده است - انتهی . ولی این قول بر اساس نیست و نیز این ...