کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خداشناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خداشناسی
لغتنامه دهخدا
خداشناسی . [ خ ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت خدا.معرفةاﷲ. (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه از تدین و دینداری . دانش خداشناسی : دانش خداشناسی در معنی حقیقی خود، شامل قسمتی از فلسفه است که از طرفی با توصیف جهان سر و کار دارد. البته نه من حیث هوهو، بلکه از جهت ...
-
جستوجو در متن
-
خدادانی
لغتنامه دهخدا
خدادانی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) خداشناسی . (آنندراج ). باایمانی . درستکاری .
-
خدای دانی
لغتنامه دهخدا
خدای دانی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خدای دان . خداشناسی . (یادداشت مؤلف ).
-
خدای شناسی
لغتنامه دهخدا
خدای شناسی . [ خ ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) خداشناسی . عمل خداشناس . معرفت اله : آیینه ٔ خدای شناسی دل است و بس و آیینه ٔ خدای شناس گرفته زنگ .سوزنی .
-
خودشناسی
لغتنامه دهخدا
خودشناسی . [ خوَدْ / خُدْ ش ِ ] (حامص مرکب ) اطلاع بر خود. شناخت خود. عارف بنفس خود : خودشناسی را مایه ٔ بزرگ دان . (خواجه عبداﷲ انصاری ).- امثال :خودشناسی خداشناسی است ، نظیر: من عرف نفسه فقد عرف ربه .
-
خدابینی
لغتنامه دهخدا
خدابینی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت توجه بخدا داشتن .بخداوند در امور متوجه بودن . خداشناسی : بزرگان نکردند در خود نگاه خدابینی از خویشتن بین مخواه . سعدی (بوستان ). || حقیقت بینی . حقیقت نگری : گرت چشم خدابینی ببخشندنبینی هیچکس عاجزتر از خویش .سعدی (...
-
شناسی
لغتنامه دهخدا
شناسی . [ ش ِ ] (حامص ) به صورت ترکیب به معنی شناسایی و آگاهی به کار می رود و ترکیبات ذیل در آن هست :- آب شناسی . آدم شناسی . انجم شناسی . ایران شناسی .جمجمه شناسی . جنگل شناسی . جواهرشناسی . جوهرشناسی . حق شناسی . حیوان شناسی . خاک شناسی . خاورشناس...
-
معین الدین
لغتنامه دهخدا
معین الدین . [ م ُ نُدْ دی ] (اِخ ) (میرزا...) علی ، اصل او ازخراسان است اما در درجزین سکنی داشت . مدتی وزیر صفی قلیخان حاکم بغداد بود و سپس وزارت بکتاش خان کرده بعد از فوت بکتاش خان وزیر قم شد. این رباعی از اوست :ای دل به علی اهل سخا را بشناس وز مهر...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن اسباط. از پاکان و محدثان بود و سخنانی نغز از وی نقل شده ، از آن جمله است : «چشم پوشی از ریاست سخت تر از چشم پوشی از دنیاست . خدایا! مرا خداشناسی عطا کن و امید خویش از دل من مگسل ». زنش گفته است یوسف می گفت از خدا سه چیز می خ...
-
سمرود
لغتنامه دهخدا
سمرود. [ س ِ ] (اِ) یکی از مراتب خداشناسی است که از مؤثر پی به اثر بردن و از علت معلول را شناختن باشد؛ و به اصطلاح صوفیه تازیه نام این مرتبه جمع است . باید دانست که نزد محققین درجات مردم در معرفت ایزد تعالی بر سه گونه است : یکی آنکه گروهی از مقلدین ...
-
الهی
لغتنامه دهخدا
الهی . [ اِ لا ] (ص نسبی ) خدایی . ربانی . الوهی . مرکب از «اله »نام حق تعالی و یاء نسبت چنانکه در عبارت «حکم الهی اینچنین بود» و کسانی که این یا را از نفس کلمه دانند بخطا رفته اند. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). منسوب به اله ، در ترکیباتی از قبیل ...
-
مسلمانی
لغتنامه دهخدا
مسلمانی . [ م ُ س َ ] (حامص ) سِلم . (دهار) (ترجمان القرآن ). تدین به دین اسلام . (ناظم الاطباء). مسلمان بودن . اسلام . (یادداشت مرحوم دهخدا). حنیفیت . (السامی ) : از روزگار مسلمانی باز پادشائی این ناحیت اندر فرزندان به اوست . (حدود العالم ).ای ترک ب...
-
تحققی
لغتنامه دهخدا
تحققی . [ت َ ح َق ْ ق ُ ] (ص نسبی ) (فلسفه ٔ...) فلسفه ای مبتنی بر امور ثابته . در لسان فلسفه اصطلاح تحققی در دو معنی عام و خاص اطلاق میشود:1 - معنی عام . معنی عام این کلمه به عصر تجربه میرسد، به عصری که بهیچوجه تفکر ماوراءالطبیعی مورد توجه قرار نمیگ...
-
پسر
لغتنامه دهخدا
پسر. [ پ ُ / پ َ س َ ] (اِ) پور. پوره . (برهان قاطع). پُس . فرزند نرینه . ریکا. ابن . ولد. ریمن ؟. (برهان قاطع). واد؟. (برهان قاطع). ابنم . (منتهی الارب ) : پسر بُد مر او را یکی خوبروی هنرمند و همچون پدر نامجوی . فردوسی .بخوردن نشستند با یکدگرسیاوش پ...