کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ختم قرآن کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ختم قرآن کردن
لغتنامه دهخدا
ختم قرآن کردن . [ خ َ م ِ ق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یک دور قرآن را از اول به آخر خواندن . یک دور قرآن تمام کردن . یکبار همه ٔ قرآن را از بدء تا آخر خواندن . قرائت قرآن را بپایان بردن . (یادداشت بخط مؤلف ). نیکخواهانش گفتند که ختم قرآن کن . (گلستان ). ...
-
واژههای مشابه
-
طین ختم
لغتنامه دهخدا
طین ختم . [ ن ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )گِل مهر. گِل سرخ . و رجوع به غیاث ذیل ختام و ختامه و همین لغت نامه ذیل لک و لاک و طین مختوم و مقدمه ٔ ابن خلدون ترجمه ٔ محمدِ پروین گنابادی ج 1 ص 486 شود.
-
ختم الغرائب
لغتنامه دهخدا
ختم الغرائب . [ خ َ مُل ْ غ َ ءِ ] (اِخ ) نام مثنوی ای است از حکیم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی که نسخه ای از آن در کتابخانه ٔ مدرسه سپهسالار جدید است و بعضی اشعار آنرا به ششصد و چهل و چهار بیت بر شمرده اند و در این بیت خاقانی نامی از آن ک...
-
ختم الغرائب
لغتنامه دهخدا
ختم الغرائب . [ خ َ مُل ْ غ َ ءِ ] (ع اِ مرکب ) آخرین غرائب . نهایت حد غرائب . امر غریبی که برتر از آن امر غریب دیگر نباشد.
-
ختم گذاشتن
لغتنامه دهخدا
ختم گذاشتن . [ خ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب )مجلس تعزیت برای کسی برپاداشتن . برای مصیبت کسی مجلس گرفتن . مجلس ترحیم گذاشتن . مجلس یادبود برای مرده برپا نمودن . مجلس پرسه برای درگذشته ای برپا نمودن .
-
ختم گشتن
لغتنامه دهخدا
ختم گشتن . [ خ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تمام شدن . بعد از آن دیگر چیزی نبودن . بپایان رسیدن : یکی ختم نبوت گشته ذاتش یکی ختم ممالک بر حیاتش .نظامی .
-
ختم السنه
لغتنامه دهخدا
ختم السنه . [ خ َ مُس ْ س َ ن َ ] (ع اِ مرکب ) روز آخر سال . روز پایان سال . روزی که در آن روز سال تمام میشود. آخرین روز اسفند در سالهای شمسی و آخرین روز ذی القعده در سالهای قمری . (یادداشت مؤلف ).
-
ختم الملک
لغتنامه دهخدا
ختم الملک . [ خ َ مُل ْ م َ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) طین مختوم . گل مختوم . خواتیم الملک . رجوع به طین مختوم شود.
-
ختم شدن
لغتنامه دهخدا
ختم شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بفرجام رسیدن . به انتها رسیدن . پایان یافتن . تمام گشتن : در این ایام شد ختم سخن بر نامه ٔ صائب مسلم بود گرزین پیش بر سعدی شکرخایی .صائب .
-
ختم بولاق شور
لغتنامه دهخدا
ختم بولاق شور. (اِخ ) شهری است به 25 هزار و پانصدگزی جنوب غربی قریه ٔ چهارشنبه حکومت قیصار از توابع میمنه ٔ افغانستان ، محل آن بین خط 63 درجه و 43 دقیقه و 48 ثانیه ٔ طول شرقی و خط 35 درجه و 5 دقیقه و 52 ثانیه ٔ عرض شمالی میباشد. (از قاموس جغرافیایی ا...
-
جستوجو در متن
-
حذاق
لغتنامه دهخدا
حذاق . [ ح ِ ] (ع مص ) حِذق . حذاقت : حذق الصبی القرآن او العمل حِذقاً و حِذاقاً و حذاقةً؛ آموخت کودک قرآن را یا کار را و زیرک شد در آن . || یوم حذاق الصبی ؛ روز قرآن ختم کردن کودک . (منتهی الارب ). || سخت زیرک سار شدن در کاری . (تاج المصادر بیهقی ).
-
باغ اوجان
لغتنامه دهخدا
باغ اوجان . [ غ ِ اَ ] (اِخ ) محلی به تبریز.چمن اوجان معروف است . (از ناظم الاطباء) : طوی عام فرمودن پادشاه اسلام در اردوی زرین به موضع باغ اوجان و ختم کردن قرآن در آنجا و بذل عام فرمودن .(تاریخ مبارک غازانی ص 137). و رجوع به اوجان شود.
-
شر
لغتنامه دهخدا
شر. [ ش َرر ] (ع اِ) نقیض خیر. اسمی است جامع رذایل و خطاها. ج ، شرور. بدی و فساد و ظلم . (از اقرب الموارد). بدی . مقابل خیر. (از منتهی الارب ). || بدی . زیان . ضرر. گزند. مضرت . فساد. تباهی : و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة و الینا ترجعون . (قرآن 35/21)....