کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خبن
لغتنامه دهخدا
خبن . [ خ َ ] (ع مص ) درنوشتن جامه و دوختن آن تا کوتاه شود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درنوشتن جامه و خیاطت آن . (از اقرب الموارد) (متن اللغة) (تاج العروس ). || مردن . || دروغ بر بافتن . (از منتهی الارب ). || پنهان کردن طعام برای روزگار سختی و...
-
خبن
لغتنامه دهخدا
خبن . [ خ ُ ] (ع اِ) از گوشه ٔ توشه دان تا دهن آن . (از منتهی الارب ). مابین خرب المزادة و فمها. (از اقربت الموارد) (متن اللغة) (تاج العروس ) (ناظم الاطباء).
-
خبن
لغتنامه دهخدا
خبن . [ خ ُ ب َ ] (ع اِ) این کلمه جمع خُبنَة است . رجوع به خبنة شود.
-
خبن
لغتنامه دهخدا
خبن . [ خ ُ ب ُن ن ] (ع ص ، اِ) مردی که اعضای وی درهم کشیده و بعضی در بعض دیگر متداخل باشد. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة) (تاج العروس ).
-
جستوجو در متن
-
کبل
لغتنامه دهخدا
کبل . [ ک َ ] (ع اِمص ) (در اصطلاح عروض ) جمع بین خبن و قطع است . کذا فی رسالة قطب الدین السرخسی . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
ثبن
لغتنامه دهخدا
ثبن . [ ث َ ] (ع مص ) ثِبان . || درنوشتن عطف جامه و دوختن آن . || دامن بردوختن . || فراهم آوردن نیفه ٔ ازار را از پیش . خبن . || در دامن چیزی کرده در بر گرفتن .
-
خبنة
لغتنامه دهخدا
خبنة. [ خ ُ ن َ ] (ع اِ) آنچه در آغوش برداشته شود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، خُبَن . || آنچه از طعام کنار گذارده میشود و در زیر بغل یاآستین حمل میشود. (از اقرب الموارد) ج ، خُبَن . || نیفه ٔ شلوار. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) || ثِبا...
-
مجتث
لغتنامه دهخدا
مجتث . [ م ُ ت َث ث ] (ع ص ) از بیخ برکنده . (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). اسم مفعول از اجتثاث است به معنی استیصال الشی ٔ من اصله ، یعنی برکندن چیز ازبن آن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (در اصطلاح عروض ) نام بحری است از نوزده بحور شعر چرا ...
-
تخلیع
لغتنامه دهخدا
تخلیع. [ ت َ ] (ع مص ) رها کردن ستور از قید آن . (ذیل اقرب الموارد). || رفتار مرد مُخَلَّعالالیتین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رفتار مرد مُخَلَّعالالیتین یعنی آنکه هر دو سرینش از هم جدا بود. (ناظم الاطباء). || تفکیک . (اقرب الموارد) (المنجد). || نوع...
-
مخبون
لغتنامه دهخدا
مخبون . [ م َ ] (ع ص ) جامه ٔ درنوشته و دوخته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جامه ٔ دولاشده ٔ دوخته شده . (ناظم الاطباء). || طعام پنهان کرده و نهاده برای روز سختی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). طعام نهاده برای رو...
-
مجحوف
لغتنامه دهخدا
مجحوف . [ م َ ] (ع ص ) مرد مبتلا به هیضه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردی که از تخمه شکم روش گرفته باشد و گرفتار هیضه . (ناظم الاطباء). || (در اصطلاح عروض ) جحف آن است که فاعلاتن را خبن کنند تا فعلاتن بماند، آنگه فاصله از آن بیندازند «تن »بماند «فع»...
-
خبان
لغتنامه دهخدا
خبان . [ خ ِ ] (ع مص ) درنوشتن جامه و دوختن آن تا کوتاه شود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از تاج العروس ) (از البستان ) (از لسان العرب ). تو گذاشتن پارچه . لاگذاشتن پارچه برای کوتاه کردن آن . || پنهان کردن غذا ...
-
جحف
لغتنامه دهخدا
جحف . [ ج َ ] (ع مص ) پوست بردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). || کاویدن . (از منتهی الارب ). || فراهم آوردن . || لگد زدن کسی را چنانکه بیفتد. || مائل شدن بچیزی . || بیرون کردن برای کسی طعام را. || گرد آوردن طعام را برای خو...
-
دروغ بافتن
لغتنامه دهخدا
دروغ بافتن . [ دُ ت َ ] (مص مرکب ) دروغ گفتن . سرهم کردن مطالب ناراست . حیاکت . کذب . (یادداشت مرحوم دهخدا). اختلاق . افتراء. (المصادر زوزنی ). بَشک . تخلق . (از منتهی الارب ) : با خود از بهر تسلی از تو می بافد دروغ دل که بر امید وصلت چاه محنت چاه او...