کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبعثن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خبعثن
لغتنامه دهخدا
خبعثن . [ خ َ ب َ ث َ ] (ع ص ، اِ) مرد سخت ستبر. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة) (تاج العروس ) || شیربیشه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ).
-
خبعثن
لغتنامه دهخدا
خبعثن . [ خ َ ب َ ث ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (متن اللغة) (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم الوسیط).
-
خبعثن
لغتنامه دهخدا
خبعثن . [ خ ُ ب َ ث ِ ] (ع ص ، اِ) فربه و تناور از هرچیزی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة) (تاج العروس ). || شیر بیشه . || مرد ستبر سخت . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...