کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبزة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خبزة
لغتنامه دهخدا
خبزة. [ خ ُ زَ ] (ع اِ) نان کوماج . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). طلمه . (از متن اللغة) || چونه ٔ خمیر. (از ناظم الاطباء). || تکه های بزرگ نان . الثرید الضخمة. || گوشت . (از متن اللغة).
-
واژههای مشابه
-
خبزه
لغتنامه دهخدا
خبزه . [ خ َ ب ِ زَ ] (اِخ ) نام دهی است بطائف . (از آنندراج ).
-
خبزه
لغتنامه دهخدا
خبزه . [ خ ُ زَ ] (اِخ ) حصنی از اعمال ینبع بارض تهامه نزدیک مکه بوده است . (از معجم البلدان یاقوت حموی ).
-
خبزه
لغتنامه دهخدا
خبزه . [ خ ُ زَ ] (اِخ ) نام کوهی است مشرف بر ینبع. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن عبدالرّحیم ابی خُبْزَه . محدث است .
-
لحلحة
لغتنامه دهخدا
لحلحة. [ ل َ ل َ ح َ ] (ع ص ) خبزة لحلحة؛ نان خشک . (منتهی الارب ).
-
اخباز
لغتنامه دهخدا
اخباز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ خبزة. (دستورالاخوان قاضی بدر محمد دهار).
-
انبخانیة
لغتنامه دهخدا
انبخانیة. [ اَم ْ ب َ نی ی َ ] (ع ص ) خبزة انبخانیة؛ نان ستبر یا نان همچو خانه ٔ زنبور. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
جبیز
لغتنامه دهخدا
جبیز. [ ج َ ] (ع اِ) نان فطیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || نان خشک بی نان خورش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نان خشک . یقال : اخرج خبزه جبیزاً؛ اَی یابساً. (اقرب الموارد).
-
مربقة
لغتنامه دهخدا
مربقة. [ م ُ رَب ْ ب َ ق َ ](ع ص ، اِ) نان چربین . (منتهی الارب ). نان چربی دار. (ناظم الاطباء). خبزة المشحمة. (متن اللغة). نان روغنی .
-
قفار
لغتنامه دهخدا
قفار. [ ق َ ] (ع ص ) (سویق ...) پِست ناشورانیده . (منتهی الارب ): سویق قفار؛ ای غیرملتوت . (اقرب الموارد). || خبز قفار؛ ای غیرمادوم یعنی نان بی نانخورش . (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): اکل خبزه قفاراً؛ ای بلا ادم . (اقرب الموارد). نان ...
-
بائت
لغتنامه دهخدا
بائت . [ ءِ ] (ع ص ) آب شبینه و سردو نان شبینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نان و خوراک یکشبه . (قطر المحیط). آنچه شب گذاشته شده باشد از گوشت و نان و غیر آن : الغاب ّ؛ البائت من الخبز و الطعام . (قطر المحیط). بیات ، ضد تازه : و خبزه (خبز السلت )مادام...
-
نان خشک
لغتنامه دهخدا
نان خشک . [ ن ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خبزة لحلحة. قفار. کمک . کُبُنَّة. شظف . (منتهی الارب ). نان خشکیده . رجوع به اقسام نان ذیل کلمه ٔ نان شود. || نان خالی . نان تهی . نان پتی : او جزع میکرد و صدقه به افراط میداد. روز به روزه بودن و شب به نا...