کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبر کشی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حجیة خبر
لغتنامه دهخدا
حجیة خبر. [ ح ُج ْ جی ی َ ت ِ خ َ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بحثی از اصول فقه است که آیاخبر واحد و یا خبر متواتر حجت است یعنی دلیلیت داردیا نه . رجوع به خبر و خبر واحد و خبر متواتر شود.
-
صاحب خبر
لغتنامه دهخدا
صاحب خبر.[ ح ِ خ َ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خبرنگار. منهی . خبرگزار : باد را [ خدای تعالی ] صاحب خبر سلیمان کرد، تا هر کجا بر یک ماه راه یا بیشتر کسی چیزی بگفتی به گوش سلیمان رسانیدی . (ترجمه ٔ تاریخ طبری ).پادشاهی که به روم اندر صاحب خبران پیش او ص...
-
بد خبر
لغتنامه دهخدا
بد خبر. [ ب َخ َ ب َ ] (اِ مرکب ) خبر بد و ناخوش آیند : وز آن پس شنیدم یکی بد خبرکز آن نیز برگشتم آسیمه سر.فردوسی .
-
بی خبر
لغتنامه دهخدا
بی خبر. [ خ َ ب َ ] (ص مرکب ) بی اطلاع . بی آگاه . ناآگاه . رجوع به خبر شود.
-
خبر آحاد
لغتنامه دهخدا
خبر آحاد. [ خ َ ب َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خبر واحد. رجوع به بحث خبر از نظر اصولیین شود.
-
خبر آمدن
لغتنامه دهخدا
خبر آمدن . [ خ َ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) اطلاع آمدن . از مطلبی آگهی بدست آمدن . مطلع شدن : بعاقبت خبر آمد که مرد ظالم مردبسیم سوختگان زرنگار کرده سرای . سعدی .مه دو هفته اسیرش گرفت و بند نهاددوهفته رفت که از وی خبر نیآمد بیش . سعدی (خواتیم ).یا مسافر...
-
خبر ارخی
لغتنامه دهخدا
خبر ارخی . [ خ َ ب َ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، واقع در 44 هزارگزی شمال باختری قصبه ٔ کبودرآهنگ و 15 هزارگزی خاور شوسه ٔ همدان به بیجار. این ناحیه در تپه ماهور واقع و هوایش سرد است . به آنجا 687 تن سکونت دارند ...
-
خبر افتادن
لغتنامه دهخدا
خبر افتادن . [ خ َ ب َ اُ دَ] (مص مرکب ) پخش شدن خبر. منتشر گشتن خبر. انتشار یافتن خبر. پراکنده شدن خبر« : ... به ارجان خبر افتاد که علی تکین گذشته شد». (تاریخ بیهقی ).
-
خبر پائین
لغتنامه دهخدا
خبر پائین . [ خ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خبر بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در 66 هزارگزی جنوب خاوری بافت سر راه فرعی خبر به دشت بر. این ناحیه کوهستانی است با آب و هوای مناطق سردسیری که 25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
خبر توت
لغتنامه دهخدا
خبر توت . [ خ َ ب َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است به افغانستان در شانزده هزار و پانصدگزی شمال قریه ٔ مقر علاقه ٔ دهله ولایت قندهار بین 65 درجه و 52 دقیقه ٔ طول شرقی و 32 درجه و 6 دقیقه و 22 ثانیه ٔ عرض شمالی . (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2).
-
خبر خوش
لغتنامه دهخدا
خبر خوش . [ خ َ ب َ رِ خوَش ْ / خُش ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خبری که موافق کسی است . خبری که حکایت از امری کند که آن امر موافق و مناسب کسی باشد. بشارت . || پیغام خوش . پیغام مناسب . || مژده .
-
خبر دادن
لغتنامه دهخدا
خبر دادن . [ خ َ ب َ دَ] (مص مرکب ) مطلبی را از طریق خبر بگوش کسی رساندن .اطلاع دادن از طریق خبر. بوسیله ٔ خبر کسی را آگاهانیدن . اخبار. (تاج المصادر بیهقی ). انباء : که برزویم از تو خبر داده است بنزد توام او فرستاده است . فردوسی .خبردهنده خبر داد را...
-
خبر داشتن
لغتنامه دهخدا
خبر داشتن . [ خ َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) مطلع بودن . آگاهی داشتن . واقف بودن . اطلاع داشتن : ز رستم همانا نداری خبرکه گیتی ازو گشته زیر و زبر. فردوسی .سخن وزیر بغنیمت گیر که گفته است ترا نصیحت گوید و خداوند خبر ندارد. (تاریخ بیهقی ).ز مردم آن بود ای پو...
-
خبر دروغ
لغتنامه دهخدا
خبر دروغ . [ خ َ ب َ رِ دُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شایعه ٔ دروغ . مُزهَف . (یادداشت از مؤلف ). خبری که واقعیت ندارد.
-
خبر رسیدن
لغتنامه دهخدا
خبر رسیدن . [ خ َ ب َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) اطلاع رسیدن . خبری بدست آمدن . آگهی یافتن : حیدر کزو رسید وز فخر اوازقیروان بچین خبر خیبر. ناصرخسرو.اگر نیستی سعی جاسوس گوش خبر کی رسیدی بسلطان هوش .سعدی .