کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبث النحاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خبث النحاس
لغتنامه دهخدا
خبث النحاس . [ خ َ ب َ ثُن ْ ن َ / ن ُ / ن ِ ] (ع اِ مرکب ) ثفل مس است و در قوة قریب بخبث الحدیدو ملطف و جالی و خوردن او سم قاتل و در ادویه ٔ چشم و زخمها مستعمل است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). خبث النحاس در قوة نزدیک است به خبث الحدید و مس سوخته و اما...
-
واژههای مشابه
-
خبث چشم
لغتنامه دهخدا
خبث چشم . [ خ ُ ث ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به اشاره ٔ چشم و ابرو و تعنت و تشنیع کردن و آنرابه عربی خبث حدقه گویند. (از آنندراج ) : ز یک غفلت بخبث چشم و ابروسیه رو وانمایندت چو زنگی .یحیی کاشی (ازآنندراج ).
-
خبث الحدید
لغتنامه دهخدا
خبث الحدید. [ خ َ ب َ ثُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) آنچه از آهن که از کوره ٔ آهنگری بیرون افتد. افکنده ٔ آهن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از بحر الجواهر) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). ریم آهن . (از غیاث اللغا...
-
خبث الذهب
لغتنامه دهخدا
خبث الذهب . [ خ َ ب َ ثُذْ ذَ هََ ] (ع اِ مرکب ) چیزی است چون کفکی که گاه ذوبان زر بر سر آید. (یادداشت بخط مؤلف ). غشی که در طلاست . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (تاج العروس )(از لسان العرب ) (از البستان ). ثفل طلا است لطیف تر ا...
-
خبث الرصاص
لغتنامه دهخدا
خبث الرصاص . [ خ َ ب َ ثُرْ رَ ] (ع اِ مرکب ) خاک ار زیر گداخته . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ثفل قلمی است بغایت قابض و مغسول او جهت التیام جراحت چشم و تقویت باصره و منع ریخت مواد مؤثر است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن )... و طبیعت آن سرد و خشک بود جهت ریش ...
-
خبث الفضة
لغتنامه دهخدا
خبث الفضة. [ خ َ ب َ ثُل ْ ف ِض ْ ض َ ] (ع اِ مرکب ) چیزی باشد مانند کف که بر روی سیم گداخته ایستد : مالیدن سیماب کشته و خبث الفضه . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ثفل نقره بود و بهترین آن بود که سبز رنگ و تنگ بود و قابض بود بغایت و در وی جذب و تخفیف بود ...
-
خبث الحدید مدبر
لغتنامه دهخدا
خبث الحدید مدبر. [ خ َ ب َ ثُل ْ ح َ دِ م ُدْ دَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آهن را سرخ کنند در کوره و در آب فرو برند و تا هفت بار این عمل تکرار کنند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
اسفیداج
لغتنامه دهخدا
اسفیداج . [ اِ ] (معرب ، اِ مرکب ) معرب سفیداب یا سفیدا، چه در کلمه ای که آخر آن الف باشد در حالت تعریب جیم زیاده کنند و در عرف آنرا سفیده ٔ کاشغری گویند. (غیاث ). اسفیذاج ، بالکسر؛ سپیده و معرّب آن است ، و آن خاکستر قلعی است و اسرب ، اذا شدّد علیه ا...