کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خایگینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خایگینه
لغتنامه دهخدا
خایگینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خاگینه . (ناظم الاطباء). خایه ٔ ریز که از بیضه ٔ مرغ راست کنند. (شرفنامه ٔ منیری ). طعامی که از تخم مرغ زده سازند. (زمخشری ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 379). عجة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || طعامی که از ...
-
جستوجو در متن
-
عجة
لغتنامه دهخدا
عجة. [ ع ُ ج ِ / ج َ ] (ع اِ) خایگینه . لغت مولده است . (منتهی الارب ).
-
طباهجة
لغتنامه دهخدا
طباهجة. [ طَ هَِ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب تباهه . (منتهی الارب ). معرب تباهجه است . (آنندراج ) (مهذب الاسماء). گوشت کفانیده فربهی گوشت ظاهر کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شریح . شریحة: شرح تنک کردن گوشت باشد و طباهجه را شریح و شریحه خوانند. (تفسیر ا...