کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاکی رنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کلاته خاکی
لغتنامه دهخدا
کلاته خاکی . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. محلی جلگه ای و گرم سیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کیک خاکی
لغتنامه دهخدا
کیک خاکی . [ ک َ / ک ِ ک ِ کی ] (اِ مرکب ) کرمی است که آفت چغندر است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گردنه ٔ خاکی
لغتنامه دهخدا
گردنه ٔ خاکی . [گ َ ن َ ی ِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالاشهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
صندوق خاکی
لغتنامه دهخدا
صندوق خاکی . [ ص َ ق ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کالبد. تن . بدن : چون نیندیشی که بی حاجت روان پاک راایزد دانا در این صندوق خاکی چون دمید.ناصرخسرو.
-
درویش خاکی
لغتنامه دهخدا
درویش خاکی . [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 9هزارگزی شمال نجف آباد و 3هزارگزی جنوب رودخانه ٔ قزل اوزن ، با 160 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
قالب خاکی
لغتنامه دهخدا
قالب خاکی . [ ل َ / ل ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از تن که قالب خاکی روان است ، باشد : سیرت یوسف تو راست صورت چاهی مجوی معنی آدم تو راست قالب خاکی مبین .خاقانی .
-
قلعه خاکی
لغتنامه دهخدا
قلعه خاکی . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 42هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و 8هزارگزی جنوب شوسه ٔ نظامی تربت جام به جنت آباد. موقع جغرافیایی آن جلگه گرمسیری است . سکنه ٔ آن 116 تن است . آب آن از قنات و...
-
ماهی خاکی
لغتنامه دهخدا
ماهی خاکی . (اِ مرکب ) حشره ٔ خرد به درازای خرخاکی و تندروتر از آن لیکن به اندام ماهی ، که در خانه ها دیده می شود با رنگی نقره ای یعنی سپید براق و فرود سوی تن او به نوکی منتهی می شود. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
لنگ خاکی
لغتنامه دهخدا
لنگ خاکی . [ ل ِ ] (اِ مرکب ) حریف را به خاک انداخته پا بر پشتش زدن . (غیاث ) : همچو نقش قدمش خوش بنوازی چالاک لنگ خاکی که دگر غیر نخیزد از خاک .میرنجات (از آنندراج ).
-
پشه خاکی
لغتنامه دهخدا
پشه خاکی . [ پ َ ش َ / ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پشه ای خرد که نیش آن سخت دردناک و خارش آور است . قِرقِس .
-
خاکی بالا
لغتنامه دهخدا
خاکی بالا. (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 45 هزارگزی شمال باختری نورآباد و 9 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . ناحیه ای است دارای تپه و ماهور و سردسیر و مالاریائی دارای 360 تن سکنه که مذهبشان شیعه و...
-
خاکی بیگ
لغتنامه دهخدا
خاکی بیگ . [ ب ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان اوبانو بخش دیواندره شهرستان سنندج . واقع در 34 هزارگزی شمال دیواندره و 12 هزارگزی جنوب خاور کرفتو. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای سردسیر دارای 210 تن سکنه که مذهبشان سنی و زبانشان کردی است . آب آنجا از ر...
-
خاکی پائین
لغتنامه دهخدا
خاکی پائین . (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 48 هزارگزی شمال باختری نورآباد و 9 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . ناحیه ای است دارای تپه و ماهور با هوای سرد و مالاریائی سکنه ٔ آنجا 1200 تن که مذهبشان...
-
خاکی خراسانی
لغتنامه دهخدا
خاکی خراسانی . [ خ ُ ](اِخ ) اسمش امامقلی و معاصر شاه عباس اول و دوم بود. وی در سال 1077 هَ . ق . درگذشت و ظاهراً وفاتش در اوائل سلطنت شاه عباس ثانی دست داد. وی مردی عارف و از اهل قریه ٔ دژآباد بین مشهد و نیشابور بود. چندان مایه ٔ علمی نداشت . دیوانش...
-
خاکی خراسانی
لغتنامه دهخدا
خاکی خراسانی . [خ ُ ] (اِخ ) نام یکی از شعرای ایران است و هدایت در ریاض العارفین شرح حال او را چنین آرد: نام او مولانا لطفعلی والدش از اهل بروجرد بود اما تولد او در مشهدروی داد. از علوم رسمیه و فنون ادبیه بهره ور گردیده و باده ٔ فقر از جام ملامت کشید...