کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاوند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاوند
لغتنامه دهخدا
خاوند. [ وَ ] (اِ) صاحب بزرگ خانه . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (فرهنگ ضیاء). || صاحب ملک . (فرهنگ ضیاء). || ولی نعمت . || مغرب . (ناظم الاطباء).
-
خاوند
لغتنامه دهخدا
خاوند. [ وَ ] (اِ) مخفف خداوند است که صاحب و بزرگ خانه باشد . (از برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 360). تا دیگر باره بهزیمت شدند و خلقی بسیار از ایشان کشته شدند و آنکه ماند بگریخت و خاوند دیهه نرشخ زنی ب...
-
خاوند
لغتنامه دهخدا
خاوند. [ وَ ] (اِخ ) رجوع به خواجه خاوند و خواجه خواند شود.
-
واژههای مشابه
-
مال خاوند
لغتنامه دهخدا
مال خاوند. [ وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب و مالک مال . (آنندراج ). صاحب مال . خداوند خواسته . || مالدار. (آنندراج ).
-
بی خر و خاوند
لغتنامه دهخدا
بی خر و خاوند. [ خ َ رُ وُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) یعنی نه مالک چیزی و نه مملوک کسی . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
اشرف
لغتنامه دهخدا
اشرف . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام یکی از سرهنگان ابومسلم بود که ابومسلم او را بکشت و زن وی خاوند دیهه ٔ نرشخ بود. نام او را شرف هم ضبط کرده اند. رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 83 شود.
-
خوندمیر
لغتنامه دهخدا
خوندمیر. [ خُن ْ ] (اِخ ) غیاث الدین بن همام الدین محمدبن جلال الدین بن برهان الدین ... مدعوبه «خواندمیر» مؤلف کتاب حبیب السیر و دستور الوزراء نواده ٔ دختری «میرخوند» صاحب روضة الصفاست و او را بهمین مناسبت ابوی و مخدومی خطاب کرده است . از سید برهان ...
-
ابواللیث
لغتنامه دهخدا
ابواللیث . [ اَ بُل ْ ل َ ] (اِخ ) فقیه سمرقندی . صاحب حبیب السیر گوید: چون محمدخان شیبانی در ملک سمرقند بر سریر جهانبانی قرار گرفت ... و بگوش هوش او رسید که اولادعظام فقیه ابواللیث همواره خود را از دخل در امور ومهمّات حکام معاف میداشته اند آن طائفه ...
-
میرخواند
لغتنامه دهخدا
میرخواند. [ خوا / خا ] (اِخ ) محمدبن خاوند شاه بن محمود مورخ نامی قرن نهم هجری و مؤلف تاریخ معروف (روضةالصفا فی سیرةالانبیاء و الملوک و الخلفاء) که بیشتر به نام بخش اول آن (روضةالصفا) معروف است و آن را به نام امیرعلیشیر نوایی کرده است . میرخوند. (یا...
-
خاوندشاه
لغتنامه دهخدا
خاوندشاه . [ وَ ] (اِخ ) خاوندشاه یکی از اعاظم دانشمندان و صوفیان است و خواندمیر در شرح حال او آرد: «نسب او بچهار واسطه به خاوند سید اجل بخاری » که در سلک اعاظم سادات ماوراءالنهر انتظام داشت ، اتصال می یابدو سلسله آباء و اجداد سید اجل به یزیدبن امام ...
-
احمد خضرویه
لغتنامه دهخدا
احمد خضرویه . [ اَ م َ دِ ؟ ] (اِخ ) ابوحامد احمدبن خضرویه ٔبلخی . یکی از مشایخ و بزرگان متصوفه ٔ خراسان . او معاصر بایزید بسطامی و یحیی بن معاذ رازی بود و با هردوصحبت داشته و هجویری گوید: وی طریق ملامت سپردی و جامه برسم لشکریان پوشیدی و شوی فاطمه دخ...
-
دوله
لغتنامه دهخدا
دوله . [ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ) دایره . (از برهان (فرهنگ جهانگیری ). || گردباد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). گردباد که آن را دیوباد نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). || زلف . (از برهان ) (آنندراج ) (ازفرهنگ جهانگیری ). پیاله و پ...
-
کالا
لغتنامه دهخدا
کالا. (اِ) کالای . رخت و رخوت . (برهان ). اسباب . (برهان ) (غیاث ). اسباب خانه . اثاث البیت . (غیاث ) (مهذب الاسماء). دربای است خانه و مردم . مَحاش . (منتهی الارب ). سامان و اثاثه . اثاث . (دستوراللغة). سِلعة. (منتهی الارب ). اَخریان . (برهان ). کالا...