کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خان و مان نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خان و مان نهادن
لغتنامه دهخدا
خان و مان نهادن . [ ن ُ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خان و مان خود را بجهت امری صرف کردن .خان و مان خود را برای چیزی بباد دادن : در گلستان محبت عاقبت چون فاخته بر سر سروی نهادم خان و مان خویش را.سلیم (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
عباسقلی خان
لغتنامه دهخدا
عباسقلی خان . [ ع َب ْ با ق ُ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بیرانوند است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
-
کشلی خان
لغتنامه دهخدا
کشلی خان . [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از امراء محمد خوارزمشاه بخارا بوده است . (جهانگشای جوینی ج 1 ص 80).
-
کریم خان
لغتنامه دهخدا
کریم خان . [ ک َ ] (اِخ ) زند. رجوع به کریم ... شود.
-
کوچ خان
لغتنامه دهخدا
کوچ خان . (اِخ ) نام یکی از چهار پسر منسیک جد مغولان . (تاریخ گزیده چ لیدن ص 558). رجوع به همان مأخذ شود.
-
کنجوک خان
لغتنامه دهخدا
کنجوک خان . [ ](اِخ ) دوازدهمین از اولوس جغتای به ماوراءالنهر. ظاهراً از 706 تا 708. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
زینل خان
لغتنامه دهخدا
زینل خان . [ زِ ن َ ](اِخ ) دهی از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار است که 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
غازی خان
لغتنامه دهخدا
غازی خان . (اِخ ) نام بعض امرای افغانی . رجوع تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار چ کلکته صص 172، 258 - 262 شود.
-
غلامحسین خان
لغتنامه دهخدا
غلامحسین خان . [ غ ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) افضل الملک مشهور به ادیب کرمانی از شعرای قرن چهاردهم هجری قمری است . رجوع به نامه ٔ فرهنگیان تألیف عبرت نائینی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مجلس شود.
-
غلامحسین خان
لغتنامه دهخدا
غلامحسین خان . [ غ ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) او راست کتاب «ریاض السلاطین » در تاریخ بنگاله که به زبان فارسی به سال 1195 تألیف کرده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3283).
-
طغان خان
لغتنامه دهخدا
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) حاکم فرغانه بوده است . رجوع به جهانگشای جوینی چ اوقاف گیب ج 1 ص 232 شود.
-
طغان خان
لغتنامه دهخدا
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) رجوع به عزالدین طغرل طغانخان هشتمین سلطان از سلاطین بنگاله شود. (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 275).
-
طغرل خان
لغتنامه دهخدا
طغرل خان .[ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن یوسف خضرخان . اولین از امرای ایلک خانیه ٔ ترکستان شرقی که از 439 تا 455 هَ . ق . سلطنت کرده است . رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود.
-
طغماچ خان
لغتنامه دهخدا
طغماچ خان . [ طَ ] (اِخ ) لقب پادشاه طغماج که ولایتی است از ترکستان . (تاریخ رشیدی ).