کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خان جان خان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خان جان خان
لغتنامه دهخدا
خان جان خان . (اِخ ) دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه ٔ شهرستان خرم آباد. واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری خرم آباد و شش هزارگزی شمال شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل و مالاریایی . دارای 720 تن سکنه که شیعی مذهب و لری و ل...
-
جستوجو در متن
-
مجاهزدل
لغتنامه دهخدا
مجاهزدل . [ م ُ هَِ دِ ] (ص مرکب ) آن که خاطر و اندیشه اش به بازرگانان مالدار و غنی مانند بود : بیاع خان جان مجاهزدلان عشق جز صبح نیست ، جان تو و جان صبحگاه .خاقانی .
-
جان آباد
لغتنامه دهخدا
جان آباد. (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان آرد: آنرا جهان آباد نیز گویند و در سیستان واقع است . قلعه ای دارد که آنرا سردارجان بیگ خان بلوچ تقریباً نودسال قبل از این ساخته است سردارجان بیگ خان جد سردار ابراهیمخان بلوچ میباشد. سیزده سال قبل حاج میرعلمخان حشمت...
-
الفتی جان قربانی
لغتنامه دهخدا
الفتی جان قربانی . [ اُ ف َ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) قلیچ خان . شاعر قرن یازدهم هجری متولد سال 1014 هَ . ق . رجوع به فرهنگ سخنوران تألیف خیام پور شود.
-
جان جهان
لغتنامه دهخدا
جان جهان . [ ن ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطابی است بمعشوقه : بس بناگوش چو سیماکه سیه شد چو شبه آن ِتو نیز شود صبر کن ای جان جهان . فرخی .بگشای بشادی و فرّخی ای جان جهان آستین خی کامروز بشادی فرارسیدتاج شعرا خواجه فرّخی . فرخی . || روان عالم . ...
-
ویران کن
لغتنامه دهخدا
ویران کن . [ک ُ ] (نف مرکب ) ویران کننده . خراب کننده : زآباد کشیده جان به ویران ویران کن خان ومانم این است .نظامی .
-
خانی جان خانم
لغتنامه دهخدا
خانی جان خانم . [ ن ُ ] (اِخ ) اسم خواهر حسین بیک پسر خواجه شجاع الدین شیرازی که در خدمت نواب پری خان خانم صفوی اعتباری عظیم داشت . او یکی از عوامل بوزارت رسیدن حسین بیک بود. (از عالم آرای عباسی چ 2 ص 226).
-
غون
لغتنامه دهخدا
غون . (پسوند) (مزید مؤخر امکنه )، چون : باغون ، بلاساغون ، زاغون ، زرغون ، مغون و لغون . صورتی از گاه و گون و قان و قون و جان و جون و خان و خون و کت و کده و کند و کنت است در آخر اسامی امکنه .
-
ابواللیث
لغتنامه دهخدا
ابواللیث . [ اَ بُل ْ ل َ ] (اِخ ) (شیخ ...) سمرقندی . آنگاه که زنده چشم و ابواسحاق بن خضر میسوری و ابوموسی و خان زاده ابوالمعالی ترمذی و ابواللیث سمرقندی به قصد جان امیر تیمور گورکان عهد کرده و سوگند خوردند و امیر تیمور آنان را دستگیر کرد ابواللیث ر...
-
یوسف شاه
لغتنامه دهخدا
یوسف شاه . [ س ُ ](اِخ ) نام اتابک پنجم از اتابکان بزرگ لر و جانشین پدرش شمس الدین آلب آرغون بود، ولی چون جان ابقاخان رااز یک خطر نجات داده بود نتوانست از التزام دربار وی خودداری کند و کشور موروث خود را با یک نایب الحکومه اداره می نمود. بعدها با آغاز...
-
جامکه
لغتنامه دهخدا
جامکه . (اِخ ) یکی از امراء شیبانی خان ملقب به کوکلتاش که هنگام شکست شیبانی خان بدست ازبکان ، فرار نموده و جان بسلامت برد. (از حبیب السیر چ تهران ج 3 جزء4 ص 290). و در حبیب السیر چ خیام این شخص بنام جانکه ضبط شده است . (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 290).
-
چغرتکین
لغتنامه دهخدا
چغرتکین . [ چ ِ ت َ ] (اِخ ) یک تن از سپاهیان ایلک خان : ایلک خان طریق طغیان سلوک داشته صاحب جیش خویش سیاسی تکین را به حکومت خراسان فرستاد و چغرتکین را به شحنگی بلخ موسوم گردانید. (تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 377). و سیاسی تکین و چغرتکین مانند پشه ...
-
داودپاشا
لغتنامه دهخدا
داودپاشا. [ وو ] (اِخ ) از وزیران سلطان مصطفی خان اول و اصل وی از مردم بوسنه است . در دوران سلطان مصطفی خان ثالث منصب قاپوچی باشی یافت و به سال 1013 هَ . ق . بوزارت نائل آمد. مردی ظالم و غدار و سفله پرور و اعمالش موجب نارضائی مردمان بود، بدینجهت پس ا...
-
ارسلان بالو
لغتنامه دهخدا
ارسلان بالو. [ اَ س َ ](اِخ ) (در حاشیه ٔ نسخه ٔ چاپی : یالو ) حاجب منتصر ابوابراهیم اسماعیل بن نوح . وی چون منتصر خروج کرد، به بخارا تاختن کرد و جعفر تکین را با هفده کس دیگر از معارف امرای ایلک خان اسیر گرفت و به جرجانیه فرستاد و دیگران جان بیرون بر...