کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خان بارچین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خان بارچین
لغتنامه دهخدا
خان بارچین . (اِخ ) قصبه ای است در ولایت «خداوندگار» در «عزیزیه » واقع در قره حصار. این قصبه از قره حصار 45 هزارگز فاصله دارد. خاکش حاصلخیز و مرکب از 11 قریه است . حبوبات متنوع در آن جا بعمل می آید و چراگاههای زیاد دارد. نام دیگر این قصبه «خسروپادشا»...
-
واژههای مشابه
-
خان جان خان
لغتنامه دهخدا
خان جان خان . (اِخ ) دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه ٔ شهرستان خرم آباد. واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری خرم آباد و شش هزارگزی شمال شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل و مالاریایی . دارای 720 تن سکنه که شیعی مذهب و لری و ل...
-
خان علی خان
لغتنامه دهخدا
خان علی خان . [ ع َ ] (اِخ ) وی یکی از ریش سفیدان طایفه ٔ مافی بود که با رضاخان و پایمردی و مرافقت چند نفر دیگر از سرکردگان طایفه ٔ مافی در منزل ایزد خواست زکیخان برادر مادری کریمخان زند را کشت . در این قتل خان علیخان و رضاخان بسراپرده ٔ زکی خان رفتن...
-
علم خان
لغتنامه دهخدا
علم خان . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 4 هزارگزی جنوب ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . ناحیه ایست جلگه ای و دارای آب و هوای گرم معتدل . سکنه ٔ آن 65 تن است . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود. محصول آن غلات ...
-
علم خان
لغتنامه دهخدا
علم خان . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 30 هزارگزی شمال خاوری سکوهه ، نزدیک مرز افغانستان . ناحیه ایست جلگه ای و دارای آب و هوای گرم و معتدل . سکنه ٔ آن 178 تن است . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود...
-
عباس خان
لغتنامه دهخدا
عباس خان . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 22هزارگزی شمال باختری سکوهه و 12هزارگزی باختر شوسه ٔ زاهدان به زابل . ناحیه ای است جلگه ای با آب و هوای گرم و معتدل و 360 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود. م...
-
عباس خان
لغتنامه دهخدا
عباس خان . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال باختری مشهد و کنار کشف رود. ناحیه ای است واقع در جلگه و آب و هوای آن معتدل است . 28 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات ...
-
عباسقلی خان
لغتنامه دهخدا
عباسقلی خان . [ ع َب ْ با ق ُ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بیرانوند است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
-
عربشاه خان
لغتنامه دهخدا
عربشاه خان . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرمادوز، بخش کلیبر شهرستان اهر. ناحیه ای است کوهستانی .هوای آن معتدل مایل به گرمی است . با 501 تن سکنه . شغل اهالی زراعت و گله داری است . صنایع دستی آنها گلیم و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
کله خان
لغتنامه دهخدا
کله خان . [ ک َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان پایین است که در شهرستان نهاوند واقع است و 590 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
گلی خان
لغتنامه دهخدا
گلی خان . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ای تیوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر که در 45هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 4هزارگزی باختر راه شوسه ٔ مسجدسلیمان به هفتگل واقع و دارای 50 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کشلی خان
لغتنامه دهخدا
کشلی خان . [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از امراء محمد خوارزمشاه بخارا بوده است . (جهانگشای جوینی ج 1 ص 80).
-
کپک خان
لغتنامه دهخدا
کپک خان . [ ک ُ ] (اِخ ) پسر دواخان و برادر ایسبوقاخان از خانان مغول بود که پس از ایسبوقاخان به سلطنت رسید و در سال 721 هَ . ق . به مرض گنگی و لالی دچار شد و برادرانش متصدی امر سلطنت شدند. رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 3 شود.
-
کلاته خان
لغتنامه دهخدا
کلاته خان . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).