کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خانی
لغتنامه دهخدا
خانی . (اِخ ) نام همای دختر دارا باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ) .
-
خانی
لغتنامه دهخدا
خانی . (اِ) حوض و چشمه ٔ آب را گویند .(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : دو خانی پدید آید اندر دو چشم از آن روی ناری و زلف دخانی . قطران .گوید این خاقانی دریامثابت خود منم خوانمش خاقانی اما از میان افتاده قا. خاقانی .صدقه ٔ جاریه آنست که پادشاه...
-
خانی
لغتنامه دهخدا
خانی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کاکی بخش خورموج شهرستان بوشهر، واقع در 30هزارگزی جنوب خاوری خورموج و 1500 گزی جنوب رودمند.36 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
خانی
لغتنامه دهخدا
خانی . (اِخ ) عبدالمجیدبن محمدبن محمد خانی دمشقی شافعی (1263 - 1318 هَ .ق .). یکی از ادباء متأخر عرب است که بتاریخ و فقه پرداخت و شعر سرود. مولدش دمشق و مرگش باسلامبول اتفاق افتاد. او راست : 1 - «الحدائق الوردیة فی حقائق اجلاء النقشبندیة» که کتابی ا...
-
خانی
لغتنامه دهخدا
خانی . (اِخ ) نام یکی از نویسندگان عرب است و او راست : هدایة المرتاب فی فضائل الاصحاب . این کتاب در سال 1292 هَ .ق . چاپ شد. (معجم المطبوعات ).
-
خانی
لغتنامه دهخدا
خانی . (اِخ )قاسم . رجوع به «قاسم الخانی » در این لغت نامه شود.
-
خانی
لغتنامه دهخدا
خانی . (حامص ) خان بودن ، رئیس قبیله و ایل بودن ، مقام خان داشتن : از آنسو مر اوراست تا غرب شاهی وزین سو مر او راست تا شرق خانی . فرخی .امیر ماضی چند رنج بردو مالهای عظیم بذل کرد تا قدرخان خانی یافت . (تاریخ بیهقی ). یکی آنکه امیر ماضی با قدرخان دیدا...
-
خانی
لغتنامه دهخدا
خانی . (ص نسبی ) منسوب به «خان لنجان » که شهری است در نواحی اصفهان . (از انساب سمعانی ). رجوع به «خان لنجان » شود. || منسوب به «خان » را گویند. (از برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): این عمارت و قلعه خانی است نه رعیتی . || منسوب به «خانه »، خانگی...
-
واژههای مشابه
-
کلبی خانی
لغتنامه دهخدا
کلبی خانی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فارسینج است که در بخش اسد آباد شهرستان همدان واقع است و 217 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
گرمه خانی
لغتنامه دهخدا
گرمه خانی . [ گ َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 30 هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه . هوای آن سرد، دارای 150 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن غلات و تریاک و لبنیات و شغ...
-
گرمه خانی
لغتنامه دهخدا
گرمه خانی . [ گ َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد، واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری کوهدشت و 5 هزارگزی شمال اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت . هوای آن معتدل ، دارای 180 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود و محصول آ...
-
گرم خانی
لغتنامه دهخدا
گرم خانی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 22000گزی جنوب خاوری قروه و 9000گزی شوسه ٔ قروه به همدان . هوای آن سرد دارای 195 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و توتون و میوه جات و انگ...
-
گرم خانی
لغتنامه دهخدا
گرم خانی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان روانسر شهرستان سنندج ، واقع در 1000گزی باختر روانسر، بین راه پاوه و سنجابی . هوای آن سرد و دارای 114 تن سکنه است . آب آنجا از سراب روانسر تأمین میشود. محصول آن غلات و پنبه و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله ...
-
گرم خانی
لغتنامه دهخدا
گرم خانی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یک بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 17000گزی باختر هرسین و 7000گزی جنوب شوسه ٔ هرسین به کرمانشاهان . هوای آن معتدل دارای 192 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و پنب...