کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خانق
لغتنامه دهخدا
خانق . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام ناحیتی بوده ببلاد نزار. یاقوت چنین آرد: ابومنذر گفت : نقل کرده اند که ایادبن نزار و برادران در تهامه و حدود آن زندگی میکردند ناگاه بین آنها جنگ درگرفت و طایفه ٔ مضر و ربیعه دو فرزند دیگر نزار را علیه ایاد یاری کردند و ...
-
خانق
لغتنامه دهخدا
خانق . [ ن َ / ن ِ ] (ع ص ، اِ) خفه کننده ٔ گلو. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || شعب تنگ . شکاف تنگ . || کوچه ٔ باریک . (منتهی الارب ). || کابوس . (بحر الجواهر). جاثوم . نیدلان . بَختَک .
-
واژههای مشابه
-
خانق الذئب
لغتنامه دهخدا
خانق الذئب . [ ن ِ قُذْ ذِءْب ْ ] (ع اِ مرکب ) نوعی گیاه سمی است . در اختیارات بدیعی آمده : «قاتل الذئب هم خوانند و در قوه مانند خانق النمر بود اما مخصوص است به گرگ که وی را زودتر می کشد همچنانکه خانق النمر مخصوص است به پلنگ خانق الذئب مخصوص است بگرگ...
-
خانق الکرسنه
لغتنامه دهخدا
خانق الکرسنه . [ ن ِ قُل ْ ک َ س َ ن َ ] (ع اِ مرکب ) نام گیاهی است سمی . جعفیل . هالوک . اوروبنجی . اسدالعدس .
-
خانق الکلب
لغتنامه دهخدا
خانق الکلب . [ ن ِ قُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) اداراقی . اذاراقی . قاتل الکلب . کوچوله . کُچولَه . پیاز سگ . فلوس ماهی . کچلا. در اختیارات بدیعی آمده است : آن را قاتل الکلب هم خوانند و در عمل همان فعل کند بلکه زیادتر اما سگ را زودتر میکشد و وی سم هر حیو...
-
خانق النمر
لغتنامه دهخدا
خانق النمر. [ ن ِ قُن ْ ن َ م ِ ] (ع اِ مرکب ) نوعی گیاه سمی است . در اختیارات بدیعی آمده : خانق النمر را قاتل النمر گویند که مخصوص است به پلنگ که آن را زودتر میکشد و آن نوعی از مازریون است . بتحقیق ، اگر چه بعضی گویند اسقیل است و بعضی گویند خربق سیا...
-
جستوجو در متن
-
خانقة
لغتنامه دهخدا
خانقة. [ ن ِ ق َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث خانِق . رجوع به خانق شود.
-
قنتال
لغتنامه دهخدا
قنتال . [ ق ِ ] (اِ) خانق النمر. (یادداشت مؤلف ).
-
لوققطنن
لغتنامه دهخدا
لوققطنن . [ ق ُ طُ ن ُ ] (معرب ، اِ) نوعی خانق الذئب .
-
اقونیطن
لغتنامه دهخدا
اقونیطن . [ اَ طُ ] (معرب ، اِ) خانق النمر. (فهرست مخزن الادویه ).
-
طیهااوجیوس
لغتنامه دهخدا
طیهااوجیوس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی قاتل الکلب است و خانق الکلب نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
استروطیم
لغتنامه دهخدا
استروطیم . [ ] (اِ) بفرنگی کندش است . (فهرست مخزن الادویه ). خربق . کندس . بیخ گازران . خانق الذئب .
-
اوروبنخی
لغتنامه دهخدا
اوروبنخی . [ ب َ ] (اِ یونانی ) گیاهی است . (ناظم الاطباء). خانق الکرسنه .اسدالعدس . جعفیل . دعفیلا. (یادداشت مؤلف ). هالوک .