کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خامی
لغتنامه دهخدا
خامی . (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 67 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2 هزارگزی شمال شوسه ٔ مشهد بقوچان . ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و دارای 105 تن سکنه که زبانشان فارسی و کردی و مذهبشان شیعه است . آب...
-
خامی
لغتنامه دهخدا
خامی . (حامص ) ناپختگی . ناآزمودگی . (ناظم الاطباء). مقابل پختگی . بی تجربگی . بی وقوفی : چو خان نهاد نهاری فرونهد پیشت چو طبع خویش بخامی چو یشمه بی چربو. منجیک .وزآن پس چنین گفت کهتر پسرکه اکنون بگیتی تویی تاجوربمردی و گنج این جهان را بدارنزاید ز ما...
-
خامی
لغتنامه دهخدا
خامی . (ع ص ) پنجم . خامس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
خامی کردن
لغتنامه دهخدا
خامی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناپختگی کردن . جهالت . ناآزمودگی نشان دادن : نکنم بیخودی و خودکامی چون شدم پخته کی کنم خامی ؟نظامی .
-
جستوجو در متن
-
نارسی
لغتنامه دهخدا
نارسی . [رَ ] (حامص مرکب ) نرسیدگی . نارسیدگی . کالی . خامی .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خامی بن محمدبن عمرو. محدث است .
-
ناپختگی
لغتنامه دهخدا
ناپختگی . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) خامی . پخته نبودن . خامی گوشت و امثال آن . سَلَغ. || کال بودن میوه . نارس بودن . || بی تجربگی . ناآزمودگی . ناسنجیدگی . || جلفی . بی وقاری . سبکی . سبکسری . بی احتیاطی . بی وقاری .
-
کالی
لغتنامه دهخدا
کالی . (حامص ) خامی . ناپختگی . نارسیدگی . مقابل رسیدگی . || (اِ) نوعی نانخورش زنان . (از شعوری ج 2 ورق 265 الف ).
-
گاولیسیده
لغتنامه دهخدا
گاولیسیده . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کنایه از کسی است که خامی و غروری کند. (انجمن آرای ناصری ). رجوع به گاوش لیسیده و گاوش نلیسیده شود.
-
جفرسته
لغتنامه دهخدا
جفرسته . [ ج َ رَ ت َ / ت ِ ] (اِ) ریسمان خامی باشد که در وقت رشتن پنبه بر دوک پیچیده شود. رجوع به جغرسته و چغرشته شود.
-
نپختگی
لغتنامه دهخدا
نپختگی . [ ن َ پ ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) پخته نبودن . ناپختگی . مقابل پختگی . رجوع به پختگی شود. || خامی . بی تجربگی . کارنادیدگی .
-
نشاف
لغتنامه دهخدا
نشاف . [ ن َ ] (اِ) جنون . دیوانگی . خبط. (غیاث اللغات از لطایف اللغات ) (آنندراج ) : که چرا پیغام خامی از گزاف بردم از بی دانشی و از نشاف .مولوی .
-
نیم رسیدگی
لغتنامه دهخدا
نیم رسیدگی . [ رَدَ / دِ ] (حامص مرکب ) نیم رسیده بودن . نیم رسی . حالت بین خامی و پختگی . رجوع به نیم رسیده و نیم رس شود.