کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خامۀ بازساخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خامه
لغتنامه دهخدا
خامه . [ م َ ] (ع ص ) ناموافق . منه : ارض ٌ خامة؛ زمین ناموافق باشندگان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
خامة
لغتنامه دهخدا
خامة. [ م َ ] (اِخ ) ناحیه ای در اطراف بخارا که نهر خامة آن را مشروب میکرده است . (از کتاب احوال و اشعار رودکی ج 1 تألیف سعید نفیسی ص 111).
-
خامة
لغتنامه دهخدا
خامة. [ م َ ] (اِخ ) نهری است که از آبادانیهای اطراف بخارا میگذشت و روستاهای بسیار را سیراب میکرد و شهری بنام خامه را مشروب مینمود. (از کتاب احوال و اشعار رودکی ج 1 تألیف سعید نفیسی ص 111).
-
خامة
لغتنامه دهخدا
خامة. [ م َ ] (ع اِ) رجوع به خامه شود.
-
نگین خامه
لغتنامه دهخدا
نگین خامه . [ ن ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) خامه ٔ فولادی که بدان نگین کنده کنند و خامه ٔ حکاک نیز گویند. (از آنندراج ). قلمی که بدان مهر می کنند و حکاکی می نمایند. (ناظم الاطباء).
-
باد خامه
لغتنامه دهخدا
باد خامه . [ دِ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد خامه و باد گرز و باد تیر وباد کمان و باد تفنگ و باد شمشیر و باد رمح و باد سم و باد رکاب و باد تازیانه و باد پشت دست و باد سیلی و باد نگاه و باد سنگ یعنی صدمه و آسیب [ آنها را ] باشد چه باد بمعن...
-
خامه ٔ ازل
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ ازل . [ م َ / م ِ ی ِ اَ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قلم تقدیر. (ناظم الاطباء). قلم ازل .
-
خامه ٔ افشان
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ افشان . [ م َ / م ِ ی ِ اَ] (اِ مرکب ) که بر آن افشان نقره یا طلا کرده باشند.(آنندراج ). قلم طلاکاری . (ناظم الاطباء) : تا شد ز عرق ابروی اوخامه ٔ افشان خون کرددلم را همه چون مامه ٔ افشان .مفید (از آنندراج ).
-
خامه ٔ تصویر
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ تصویر. [ م َ / م ِ ی ِ ت َص ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خامه ای که بدان تصویر کشند و آن را در هندوستان از موی دم موش خرما بندند و با لفظ بستن آید و از موی سمور نیز سازند. (از آنندراج ) : از هوس هردم برنگی جلوه آرا می شویم از پر طاوس گویا خامه...
-
خامه ٔ حکاک
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ حکاک . [ م َ / م ِ ی ِ ح َک ْ کا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قلمی که حکاکان بکار برند : صاحب نام و نشان چون خامه ٔ حکاک شدگر چه آمد هر قدم بر سنگ پای تیر ما.ثابت (از آنندراج ).
-
خامه ٔ دوزبان
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ دوزبان . [ م َ/ م ِ ی ِ دُ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قلم نی که پس از قط میان آن را شکافی داده تا براحتی بنویسند.
-
خامه ٔ ریگ
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ ریگ . [ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تل ریگ . نقا. (زمخشری ) : کرده از خلق دشمنان چو سحاب خامه ٔ ریگ را بخون سیراب .سنایی (از حاشیه ٔ برهان قاطع).
-
خامه ٔ زرین
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ زرین . [ م َ / م ِ ی ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خطوط شعاعی آفتاب باشد. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خطی که با طلا نویسند. (ناظم الاطباء).
-
خامه ٔ سحرساز
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ سحرساز. [ م َ/ م ِ ی ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قلم افسونگر.
-
خامه ٔ شنجرف
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ شنجرف . [ م َ / م ِی ِ ش َ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خامه ٔ شنگرف . خامه که بدان با شنگرف نویسند. (آنندراج ) : عشق میداند بتحریر شهادت نامه ام خامه ٔ شنجرف هر آه بخون غلطیده را. خان آرزو (از آنندراج ).شب که وصف لعل رنگین تو کلکم می نگاشت ...