کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خامهگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خامه گیری
لغتنامه دهخدا
خامه گیری . [ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) عمل گرفتن خامه از شیر.- ماشین خامه گیری ؛ ماشینی است که با حرکت دورانی ذرات خامه و چربی را از شیر جدا میکند.
-
خامه
لغتنامه دهخدا
خامه . [ م َ ] (ع ص ) ناموافق . منه : ارض ٌ خامة؛ زمین ناموافق باشندگان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
خامه
لغتنامه دهخدا
خامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) قلم . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (شرفنامه ٔ منیری ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (فرهنگ اوبهی ) (ناظم الاطباء). نی تحریر (ناظم الاطباء). کِلک . صاحب فرهنگ آنندراج کلمات زیر را از صفات قلم و خامه می داند: «مشکبار، مشکبو...
-
خامة
لغتنامه دهخدا
خامة. [ م َ ] (اِخ ) ناحیه ای در اطراف بخارا که نهر خامة آن را مشروب میکرده است . (از کتاب احوال و اشعار رودکی ج 1 تألیف سعید نفیسی ص 111).
-
خامة
لغتنامه دهخدا
خامة. [ م َ ] (اِخ ) نهری است که از آبادانیهای اطراف بخارا میگذشت و روستاهای بسیار را سیراب میکرد و شهری بنام خامه را مشروب مینمود. (از کتاب احوال و اشعار رودکی ج 1 تألیف سعید نفیسی ص 111).
-
خامة
لغتنامه دهخدا
خامة. [ م َ ] (ع اِ) رجوع به خامه شود.
-
گیری
لغتنامه دهخدا
گیری . (اِخ ) (قلعه ٔ...) قلعه ای است در هندوستان که در آن قلعه سلطان مسعودبن محمود سبکتکین بوسیله ٔ برادرش محمد زندانی شد و آنگاه به قتل رسید. (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 690) (اخبار الدولة السلجوقیة ص 14).
-
گیری
لغتنامه دهخدا
گیری . (اِخ ) دهی است از دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان . واقع در 66000 گزی جنوب رودسر. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 406 تن است . آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصولات آن غلات ، بنشن ولبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و...
-
گیری
لغتنامه دهخدا
گیری . (حامص ) حاصل مصدر است از گرفتن ولی بتنهایی به کار نمیرود بلکه در جزء دوم حاصل مصدر مرکب می آید و از آن جمله در کلمات ذیل : آبگیری . آب غوره گیری .آب میوه گیری . بنزین گیری . بهانه گیری . پاگیری . جن گیری .خانه گیری . خمیرگیری . دامنگیری . دستگ...
-
نگین خامه
لغتنامه دهخدا
نگین خامه . [ ن ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) خامه ٔ فولادی که بدان نگین کنده کنند و خامه ٔ حکاک نیز گویند. (از آنندراج ). قلمی که بدان مهر می کنند و حکاکی می نمایند. (ناظم الاطباء).
-
باد خامه
لغتنامه دهخدا
باد خامه . [ دِ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد خامه و باد گرز و باد تیر وباد کمان و باد تفنگ و باد شمشیر و باد رمح و باد سم و باد رکاب و باد تازیانه و باد پشت دست و باد سیلی و باد نگاه و باد سنگ یعنی صدمه و آسیب [ آنها را ] باشد چه باد بمعن...
-
خامه ٔ ازل
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ ازل . [ م َ / م ِ ی ِ اَ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قلم تقدیر. (ناظم الاطباء). قلم ازل .
-
خامه ٔ افشان
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ افشان . [ م َ / م ِ ی ِ اَ] (اِ مرکب ) که بر آن افشان نقره یا طلا کرده باشند.(آنندراج ). قلم طلاکاری . (ناظم الاطباء) : تا شد ز عرق ابروی اوخامه ٔ افشان خون کرددلم را همه چون مامه ٔ افشان .مفید (از آنندراج ).
-
خامه ٔ تصویر
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ تصویر. [ م َ / م ِ ی ِ ت َص ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خامه ای که بدان تصویر کشند و آن را در هندوستان از موی دم موش خرما بندند و با لفظ بستن آید و از موی سمور نیز سازند. (از آنندراج ) : از هوس هردم برنگی جلوه آرا می شویم از پر طاوس گویا خامه...
-
خامه ٔ حکاک
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ حکاک . [ م َ / م ِ ی ِ ح َک ْ کا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قلمی که حکاکان بکار برند : صاحب نام و نشان چون خامه ٔ حکاک شدگر چه آمد هر قدم بر سنگ پای تیر ما.ثابت (از آنندراج ).