کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خامالاون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خامالاون
لغتنامه دهخدا
خامالاون . [ وُ ](معرب ، اِ) بیونانی دوائی است که آن را مازریون گویند و آن دو قسم است : سیاه و سفید. سیاه آن را خامالاون مالس گویند و بعربی قاتل النمر و خانق النمر خوانند، چه هرگاه پلنگ و یوز آن را بخورند البته بمیرند و سفید آن را خامالاون لوقس گویند...
-
واژههای مشابه
-
خامالاون ابیض
لغتنامه دهخدا
خامالاون ابیض . [ وُ ن ِ اَ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خامالاون لوقس . رجوع به خامالاون لوقس و رجوع به خامالاون شود.
-
خامالاون اسود
لغتنامه دهخدا
خامالاون اسود. [ وُ ن ِ اَ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به خامالاون مالس و خامالاون شود.
-
خامالاون سفید
لغتنامه دهخدا
خامالاون سفید. [ وُ ن ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به خامالاون لوقس و خامالاون شود.
-
خامالاون سیاه
لغتنامه دهخدا
خامالاون سیاه . [ وُ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به خامالاون مالس و خامالاون شود.
-
خامالاون لوقس
لغتنامه دهخدا
خامالاون لوقس . [ وُ ن ِ ق ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خامالاون سفید. نوع سفید خامالاون .
-
خامالاون مالس
لغتنامه دهخدا
خامالاون مالس . [ وُ ن ِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خامالاون سیاه . نوع سیاه خامالاون .
-
خامالاون مالیس
لغتنامه دهخدا
خامالاون مالیس . [ وُ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به خامالاون مالس و خامالاون شود.
-
جستوجو در متن
-
خاماون
لغتنامه دهخدا
خاماون . [ وُ ] (اِ) خامالاون . رجوع به خامالاون شود.
-
حامالاون
لغتنامه دهخدا
حامالاون . [ وُ ] (اِ) صحیح آن خامالاون بابونج است . رجوع به خامالاون شود. (دزی ج 1 ص 239).
-
تاتا
لغتنامه دهخدا
تاتا. (اِ) نوعی سوسمار. حربا. بوقلمون خامالاون .
-
ابوسلمی
لغتنامه دهخدا
ابوسلمی . [ اَ س َ ما ] (ع اِ مرکب ) حربا.آفتاب پرست . (منتهی الارب ). ابوقلمون . خور. وَزَغَه . خامالاون . اسدالأرض . حربایه . پژمره . ابوحذر. مارپلاس .
-
ابن الفلات
لغتنامه دهخدا
ابن الفلات . [ اِ نُل ْ ف َ ] (ع اِ مرکب ) حربا. آفتاب پرست . خور. فطح . اسدالارض . خامالاون . بوقلمون . ابوقلمون . مارپلاس . آفتاب گردک . پژمره .