کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خالوزاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خالوزاده
لغتنامه دهخدا
خالوزاده . [ دَ / دِ ](اِ مرکب ، ن مف مرکب ) پسرخالو. دائی زاده . پسردایی .
-
جستوجو در متن
-
ابن خال
لغتنامه دهخدا
ابن خال . [ اِ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) پسردائی . خالوزاده . پسرخالو. دائی زاده . پسر نیای مادری . (مهذب الاسماء).
-
دایی اقلی
لغتنامه دهخدا
دایی اقلی . [ اُ ] (اِ مرکب ) (از: دائی فارسی که بتخفیف درتلفظ عامه دای گفته شود + اقلی ترکی به معنی پسر + یاء نسبت ). دای اقلی . پسردایی . دایی زاده . خالوزاده .
-
ابن کاکویه
لغتنامه دهخدا
ابن کاکویه . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) محمدبن دشمن زیاربن کاکویه ، مکنی به ابوجعفر و ملقب به علأالدوله . او خالوزاده ٔ مجدالدوله ٔ دیلمی است و کاکو بدیلمی به معنی خالو باشد. در سال 398 هَ .ق . از دست دیالمه حکومت اصفهان داشت و در 414 پس از خلع سمأالدول...
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) عبدالوهاب بن عبدالرحمن بن محمدبن سلیمان السلمی المائقی نیشابوری . خالوزاده ٔ ابوالقاسم قشیری و داماد او. وی نیز مانند ابوالقاسم مرید ابوعلی دقاق است و ابو عمرو را اشعاری است در زبان خویش یعنی فارسی و از ابوطاهر زیادی و...
-
زاده
لغتنامه دهخدا
زاده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ، اِ) بمعنی زاد است که فرزند و زائیده شده و زائیده باشد . (برهان ) (آنندراج ). فرزند. (شرفنامه ٔ منیری ) : چه گوئید گفتا که : آزاده ای بسختی همی پرورد زاده ای . دقیقی .بزرگان شدند ایمن از خواسته زن و زاده و گنج آراسته . ...