کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خالب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خالب
لغتنامه دهخدا
خالب . [ ل ِ ] (ع ص ) مرد فریبنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خادِع . فریبنده ٔ بزبان . زبان باز. ج ، خَلَبَة.
-
جستوجو در متن
-
خالبة
لغتنامه دهخدا
خالبة. [ ل ِ ب َ ] (ع ص ) زن فریبنده . مؤنث خالب . (منتهی الارب ).
-
خلبة
لغتنامه دهخدا
خلبة. [ خ َ ل َ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خالب . || مردانی که زنان را می فریبند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
زبان باز
لغتنامه دهخدا
زبان باز. [ زَ بام ْ ] (نف مرکب ) کسی که با زبان چرب و نرم خود مقصود خود را حاصل میکند یا مردم را فریب میدهد. (فرهنگ نظام ). چاپلوس . متملق .چرب سخن . چاخان . لفاظ. خالب . (منتهی الارب ). رجوع به زبان بازی و زبان بازی کردن و زبان آوری و خلابت شود.
-
زبان بازی
لغتنامه دهخدا
زبان بازی . [ زَ بام ْ ] (حامص مرکب ) کار زبان باز است (که با زبان چرب و نرم مردم را فریب میدهد). (فرهنگ نظام ). || مکالمه و با هم سخن گفتن . (آنندراج ) (ارمغان آصفی ). گفتگو و مکالمه . (ناظم الاطباء) : صف مژگانش در زبان بازی است گرچه چشمش بخواب ناز ...