کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاقان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاقان
لغتنامه دهخدا
خاقان . (اِ) لقب پادشاه ترکان و پادشاه چین . (شرفنامه ٔ منیری ). پادشاه بزرگ از لغات ترکی است و در قدیم لقب پادشاهان چین و ترکستان بوده و حالا بر هر پادشاه اطلاق کنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پادشاه بزرگ ترک و آن اصلش خان خان است یعنی رئیس رؤسا. ...
-
خاقان
لغتنامه دهخدا
خاقان . (اِخ ) ابن المؤمل بن خاقان . یکی از خطباء بوده است . (البیان و التبیین ج 1 ص 279).
-
خاقان
لغتنامه دهخدا
خاقان . (اِخ ) ابن صبیح . یکی از راویان است و در عقدالفریداز او داستانی منقول است . (عقدالفرید ج 7 ص 196).
-
خاقان
لغتنامه دهخدا
خاقان . (اِخ ) تخلص فتحعلیشاه قاجار بوده است و بیت زیر از جمله اشعاری است که او برای باغ دلگشا ساخته و در آنجا خود را به این نام تخلص کرده است :دلگشایی یار زندان بلاست هر کجا یار است آنجا دلگشاست . (قاموس الاعلام ترکی ج 3).در مجمعالفصحاء ج 1 ص 23 این...
-
خاقان
لغتنامه دهخدا
خاقان .(اِخ ) عبداﷲبن عبداﷲبن عبداﷲبن الاهتم از خطباء بوده است . (البیان و التبیین ج 1 ص 279 چ 2 حسن مندوبی ).
-
واژههای مشابه
-
گوبی خاقان
لغتنامه دهخدا
گوبی خاقان . (اِخ ) یکی از القاب پادشاهان ماوراءالنهر و خوارزم و دشت قبچاق که در کتاب پهلوی شهرستان های ایران چ بمبئی ص 19 آمده است . رجوع به سبک شناسی بهار چ 1 ج 1 ص 118 شود.
-
کیماک خاقان
لغتنامه دهخدا
کیماک خاقان . (اِخ ) لقب پادشاه کیماک بوده است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کیماک شود.
-
ابن خاقان
لغتنامه دهخدا
ابن خاقان . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) رجوع به فتح بن خاقان شود.
-
ابن خاقان
لغتنامه دهخدا
ابن خاقان . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) سه تن از وزرای دربار عباسی باین عنوان مشهورند: 1 - ابوالحسن عبیداﷲبن یحیی بن خاقان ، او از سال 236 تا 245 هَ .ق . وزارت خلیفه متوکل علی اﷲ داشته و بار دیگر از 256 تا 263 وزیر معتمد بوده و در سال اخیر درگذشته است . 2 - اب...
-
ابن خاقان
لغتنامه دهخدا
ابن خاقان . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابونصر فتح بن محمدبن عبیداﷲبن خاقان . وفات 535 یا 529 هَ .ق . شاعر و ادیبی از اهل اشبیلیه . صاحب کتاب قلائدالعقیان . او در شهر مراکش در مسکن خود کشته شد، و گویند امیرالمسلمین علی بن یوسف بن تاشفین بکشتن او اشارت کرد. در ...
-
آل خاقان
لغتنامه دهخدا
آل خاقان . [ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به آل افراسیاب شود.
-
تبت خاقان
لغتنامه دهخدا
تبت خاقان . [ ت َب ْ ب َ ] (اِ مرکب ) خاقان تبت : و ملک این ناحیت را تبت خاقان خوانند و مر او را لشکر و سلاح بسیار است . (حدود العالم چ طهرانی ص 46). رجوع به تبت شود.
-
روس خاقان
لغتنامه دهخدا
روس خاقان . (اِ مرکب ) پادشاه روس را روس خاقان خوانند. (از حدود العالم ). و رجوع به روس شود.
-
خاقان ترک
لغتنامه دهخدا
خاقان ترک . [ ن ِ ت ُ ] (اِخ ) پادشاه ترکان . در تاریخ و ادبیات پارسی اغلب پادشاه ترکستان به این نام یا «خاقان ترکستان » آمده است : فغفورچین و خاقان ترک و رای هند و قیصر روم او را دست بوس کردند. (نزهةالقلوب چ لیدن ص 108). رجوع به خاقان در این لغت نام...