کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاضب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاضب
لغتنامه دهخدا
خاضب . [ ض ِ ] (ع ص ، اِ) شترمرغ نر که ساقهایش سرخ باشد از غلبه ٔ شهوت جماع یا از خوردن گیاه ربیع و یا ساقهایش سبز یا زرد شده باشد. (منتهی الارب ). این کلمه مخصوص مذکر است و به انثی نگویند. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || هو احمرار یبدء فی وظیفیه ع...
-
خاضب
لغتنامه دهخدا
خاضب . [ ض ِ ] (ع ص ) خضاب کننده . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
هبل
لغتنامه دهخدا
هبل . [ هَِ ب ِ ] (ع ص ) کلانسال گران سنگ از مردم و از شتر و از شترمرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیر و فربه از مردم و شتر و شترمرغ . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). در بعضی از فرهنگها به تشدید «لام » آمده است . ذوالرمة گوید:هبل ...
-
هبةا
لغتنامه دهخدا
هبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حسین بن علاف شیرازی ، مکنی به ابوبکر، نحوی و شاعر و ادیب فاضل و در علوم عصر خود وارد بود.وی بخراسان و ماوراءالنهر سفر کرد. از حمادبن مدرک و غیره حدیث شنید و حافظ ابوعبداﷲبن حاکم از وی استماع حدیث کرد و نام وی را...