کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاشاکدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاشاکدان
لغتنامه دهخدا
خاشاکدان . (اِ مرکب ) تبنگو. (فرهنگ اسدی در لغت تبنگو). مِزوَد. (زمخشری ). رجوع به خاشکدان شود.
-
جستوجو در متن
-
رکوة
لغتنامه دهخدا
رکوة. [ رَ ک ْ وَ ] (ع اِ) رکوه . مشک خرد. نیم مشک . (یادداشت مؤلف ). دلو خرد. (مهذب الاسماء). ابریق چرمی که به هندی چهارگل گویند. (غیاث اللغات ) : یکی رکوه بود او را [ حضرت محمد(ص ) ] از ادیم بفرمود تا آن را پرآب کردند و پیش خود بنهاد. (ترجمه ٔ تار...
-
تبنگو
لغتنامه دهخدا
تبنگو. [ ت َ ب َ ] (اِ) صندوق بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412). صندوق . (صحاح الفرس ) (فرهنگ رشیدی ) (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). صندوقی که آلتها درو نگاه دارند. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). صندوق باشد. (اوبهی ). |...