کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاسان
لغتنامه دهخدا
خاسان . (اِخ ) خاستان . (تاریخ سیستان ص 339). رجوع به کلمه ٔ خاستان و خاست شود.
-
واژههای همآوا
-
خاصان
لغتنامه دهخدا
خاصان . [ خاص ْ صا ] (اِ) جمع فارسی خاص که ضد عام است : همت خاصان و دل عامیان . نظامی .که خاصان در این ره فرس رانده اندبلا احصی از تک فرو مانده اند. سعدی (از آنندراج ).چرا نزدیکترنیائی تا بحلقه ٔ خاصانت در آرد و از بندگان مخلصت شمارد. (گلستان سعدی )....
-
جستوجو در متن
-
سان
لغتنامه دهخدا
سان . (اِ) سنگی بود که بدان کارد و شمشیر و امثال آن را تیز نمایند و آن را فسان نیر نامند. (جهانگیری ) (صحاح الفرس ). سنگی بود که با آن کارد تیز کنند و بتازی آن را مسین گویند. (اوبهی ). آن سنگ که بدان تیغ و خنجر و کارد و امثال آن تیز کنند وآن را فسان ...