کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خارور
لغتنامه دهخدا
خارور. (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنافجه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در 34 هزارگزی شمال اهواز و یک هزارگزی ایستگاه راه آهن خاور. ناحیه ای است دشتی و گرمسیر با 500 تن سکنه مذهبشان شیعه و زبانشان عربی و فارسی است آب آنجا از رودخانه شاهور...
-
خارور
لغتنامه دهخدا
خارور. [ وَ ] (ص مرکب ) خاروار. خارآور.
-
جستوجو در متن
-
خارآور
لغتنامه دهخدا
خارآور. [ وَ ] (نف مرکب ) پرخار. خارور. خاردار. || (اِ مرکب ) درخت خارآور. آن را به عربی العضاة گویند. اسم مرکبی است ازخار و فعل آوردن . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 361). || منسوب به پارچه ٔ خارا. (ناظم الاطباء). موجدار.
-
خاردار
لغتنامه دهخدا
خاردار. (نف مرکب ) خارآور. صاحب خار. خارور. شائک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مُشَوَّک . (منتهی الارب ) (المنجد) (اقرب الموارد). شائکة. (منتهی الارب ). خارناک . (ناظم الاطباء). || درختان سبزی که خار دارند. جُلبَه . (منتهی الارب ). || سیم خاردار س...