کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارق عادت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خارق عادت
لغتنامه دهخدا
خارق عادت . [ رِ ق ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، ص مرکب ) چیزی که بر خلاف عادت باشد مانند معجزه ٔ انبیاء و کرامت اولیاء. (ناظم الاطباء). معجزه های انبیاء و کرامتهای اولیاء. (غیاث اللغة).امور غیرمعمولی . اعجوبه . رجوع به لغت اعجوبه شود.
-
واژههای مشابه
-
خارق طبیعت
لغتنامه دهخدا
خارق طبیعت . [ رِ ق ِ طَ ع َ ] (ص مرکب ) فوق طبیعت . خارق العاده ، اموری که در طبیعت جریانش بر خلاف این امر است . فائق الطبیعة.
-
جستوجو در متن
-
اووی
لغتنامه دهخدا
اووی . [ اَ وَ ی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به آیت . (منتهی الارب ). مادی و فوق العاده و خارق عادت . (ناظم الاطباء).
-
نادره کار
لغتنامه دهخدا
نادره کار. [ دِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) کسی که کار بی مانند یا بسیار عجیب کند. (فرهنگ نظام ). کننده ٔ کارهای خارق عادت و صانع قابل . (ناظم الاطباء). آنکه از وی کار نادر و غریب به وقوع آید. (آنندراج ).
-
خوارق
لغتنامه دهخدا
خوارق . [ خ َ رِ ] (ع اِ) ج ِ خارق و خارقة. (یادداشت بخط مؤلف ). افعال و خصائل که خلاف عادات دیگر مردان باشد. مجازاً،کرامات اولیاء. (غیاث اللغات ).- خوارق عادت ؛ افعالی که خلاف عادات است و مجازاً کرامات اولیاء.
-
ارهاص
لغتنامه دهخدا
ارهاص . [ اِ ] (ع مص ) آماده ٔ چیزی شدن و ایستادن . || ستیهیدن . (منتهی الارب ). || سوده کردن . || سوده گردانیدن سم ستور: ارهصه اﷲ؛ سوده گرداند خدای سم ستوراو را. (منتهی الارب ). || لنگانیدن ستور. (تاج المصادر بیهقی ). || سخت گرفتن بغریم در تقاضا و د...
-
استدراج
لغتنامه دهخدا
استدراج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نزدیک کردن بسوی چیزی بتدریج . قریب گردانیدن کسی را بسوی چیزی بتدریج . (منتهی الارب ). اندک اندک نزدیک آوردن . پایه پایه برآوردن . || فریب دادن کسی را. || گردانیدن و غلطانیدن باد سنگ ریزه ها را بر زمین . (از منتهی الارب )....
-
خفاء
لغتنامه دهخدا
خفاء. [ خ ِ ](ع اِ) پوشش و هرچه بدان چیزی را پوشند از گلیم و جز آن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).ج ، اَخفِیَه . || (اِمص ) پوشیدگی . خفیه .- در خفاء ؛ در نهانی . پشت سر. در پوشیدگی .- سرمه ٔ خفا ؛ در افسانه های ایرانی ، سرمه ای ر...
-
کرامة
لغتنامه دهخدا
کرامة. [ ک َ م َ ] (ع اِ) سرپوش خم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشش سر خم و یقال حمل الیه الکرامة و هو مثل النُزُل . قال الجوهری «و سألت عنه فی البادیة» فلم یعرف . (از اقرب الموارد). || (اِمص )بزرگی و ارجمندی ، اسم است اکرام را. (منتهی الارب ) ...
-
کرامت کردن
لغتنامه دهخدا
کرامت کردن . [ ک َ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بزرگواری کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || دادن . (آنندراج ). عطا کردن . بخشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). دادن آنکه قدر و مرتبت برتر دارد. (یادداشت مؤلف ) : مبشران رابگردانیدند و بسیار کرامت کردند. (تاریخ بیهقی )...
-
معجزه
لغتنامه دهخدا
معجزه . [ م ُ ج ِ زَ / زِ ] (از ع ، اِ) چون خرق عادتی از نبی صادر شود که خلق از آوردن مثل آن عاجز آید آن را معجزه گویند و چون از ولی خرق عادتی پیدا گردد آن را کرامت خوانند و چون خرق عادتی از کافر به ظهور آید آن را استدراج گویند. (آنندراج ) (غیاث ). آ...
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) در قاموس کتاب مقدس آرد: انجیل لوقا1: 5 کاهنی از فرقه ٔ ابیا و او پدر یحیی تعمیددهنده بود که حکایت او و زوجه اش با کمال وضوح مذکور است و ایشان هر دو پرهیزکار و نیکوکردار و درجمیع اوامر الهی ساعی بوده ، در پی آن جد و جهد ...
-
کرامت
لغتنامه دهخدا
کرامت . [ ک َ م َ ] (ع مص )کرامة. بزرگی ورزیدن . (فرهنگ فارسی معین ) : و مثال داد مبنی بر ابواب تهنیت و کرامت . (کلیله ودمنه ). جوانمرد گردیدن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) سخاوت و جوانمردی و نواخت و احسان و بزرگواری و بخشندگی و داد و دهش و بزرگو...