کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاراستیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاراستیز
لغتنامه دهخدا
خاراستیز. [ س ِ ] (نف مرکب ) زورمند. شجاع . محکم . صلب : ز بس زخم کوپال خاراستیززمین را شده استخوان ریزریز.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
کوپال
لغتنامه دهخدا
کوپال .(اِ) لخت آهنین بود، تازیش عمود است . (لغت فرس اسدی ). عمود و گرز آهنین را گویند. (برهان ). به معنی گرزو عمود باشد و به بای عربی معنی آن روشن تر شود یعنی کوبنده ٔ بال و بازو و به قانونی که در فارسی رسم است یک با را حذف کرده کوب بال را کوبال گوی...
-
ریزریز
لغتنامه دهخدا
ریزریز. (ص مرکب ، ق مرکب ) پاره پاره . قطره قطره . خردخرد. (ناظم الاطباء). ریزه ریزه . پاره پاره . (آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ). به قطعات سخت خرد. ذره ذره . (یادداشت مؤلف ) : سزد که دو رخ کاریز آب دیده کنی که ریزریز بخواهدت ریختن کاریز. کسایی .ب...