کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خارا
لغتنامه دهخدا
خارا. (اِ) سنگ سخت و صلب . (آنندراج ) (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ) (فرهنگ رشیدی ) (برهان قاطع) (بهار عجم ) (مصطلحات ) (غیاث اللغة) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 357) : پس آنگه که خواهی تواش بشکنی چنان کن که بر سنگ خارا زنی . ابوشکور.آن کو زسنگ خارا آهن برون کش...
-
واژههای مشابه
-
نوروز خارا
لغتنامه دهخدا
نوروز خارا. [ ن َ /نُو زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در موسیقی ، نام شعبه ای است از مقام نوا. (بهجت الروح ص 140) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (رشیدی ) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (آنندراج ). نوروز خردک . (فرهنگ فارسی معین ). از پنجمین نغمه است و 1/5 بانگ د...
-
سنگ خارا
لغتنامه دهخدا
سنگ خارا. [ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) نوعی از سنگ سخت . (ناظم الاطباء) : گر ببیند عکس شمشیر تو در کوه اژدهااز فزع پنهان شود درسنگ خارا چون کشف . عبدالواسع جبلی .سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزددلبر که در کف او موم است سنگ خارا. حافظ.رجوع به...
-
خارا سفتن
لغتنامه دهخدا
خارا سفتن . [ س ُ ت َ ] (مص مرکب ) شکستن سنگ خارا : کوهکن تعلیم خارا سفتن از استاد داشت هر چه کرد از کاوش مژگان شیرین یاد داشت .ظهوری (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
خارابافی
لغتنامه دهخدا
خارابافی . (حامص مرکب ) عمل بافتن پارچه ٔ خارا رجوع به خاره بافی شود.
-
عتاب
لغتنامه دهخدا
عتاب . [ ع ُت ْ تا ] (اِخ ) نام شخصی است که مخترع خارا بوده و آن پارچه ای است موجدار که از ابریشم میبافند. (برهان ). رجوع به عتابی شود.
-
درازناک
لغتنامه دهخدا
درازناک . [ دِ ] (ص مرکب ) طویل . دراز. طولانی : چگونه راهی ، راهی درازناک عظیم همه سراسر سیلاب کند و خارا خار .بهرامی .
-
مولیات
لغتنامه دهخدا
مولیات . [ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی ) گوشه ای است از شعبه ٔ نوروز خارا. (بهجت الروح تعلیقات ص 132).
-
خارانما
لغتنامه دهخدا
خارانما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) مانند خارا. فرهنگستان این لغت را مقابل لغت فرانسوی گرانی توئید قرار داده است .
-
برون کشیدن
لغتنامه دهخدا
برون کشیدن . [ ب ِ / ب ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بیرون کشیدن . بدرآوردن . استخراج : آنکو ز سنگ خارا آهن برون کشدنسکی ز کف ّ او نتواند برون کشید. منجیک .سر مایه کرد آهن آبگون کز آن سنگ خارا کشیدش برون .فردوسی .
-
خاراشکاف
لغتنامه دهخدا
خاراشکاف . [ ش ِ ] (نف مرکب ) شکافنده ٔ خارا و سنگ سیاه سخت : ز خاریدن کوس خاراشکاف پر افکند سیمرغ در کوه قاف . نظامی .همانا که آن هاتف خضرنام که خاراشکاف است و خضراخرام . نظامی . || کنایه از زورمند و قوی : طلب فرمود شه خاراشکافی ز خارا موج خون بر خا...
-
کیرنگ
لغتنامه دهخدا
کیرنگ . [ رَ ] (اِخ ) شهری است : حبذا کیر قاضی کیرنگ آنکه دارد ز سنگ خارا ننگ . انوری (از آنندراج : کیر).رجوع به گیرنگ و حدود العالم شود.
-
کوچه ٔ فولاد
لغتنامه دهخدا
کوچه ٔ فولاد. [ چ َ / چ ِ ی ِ ] (اِخ ) نام محله ای در اصفهان . (آنندراج ) : شیشه ٔ ما تا به کی همسایه ٔ خارا بودبیش از این در کوچه ٔ فولاد نتوان زیستن .شرف الدین شفائی (از آنندراج ).