کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاتم المجتهدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاتم المجتهدین
لغتنامه دهخدا
خاتم المجتهدین . [ ت َ مُل ْ م ُ ت َ هَِ ] (اِخ ) حاج ملامهدی نراقی است . رجوع به نراقی شود.
-
خاتم المجتهدین
لغتنامه دهخدا
خاتم المجتهدین . [ ت َ مُل ْ م ُ ت َ هَِ ] (ع اِ مرکب ) پایان دهنده ٔ مجتهدان ، آنکه اجتهاد بدوختم شده است . آنکه در فن اجتهاد به پایه ای رسیده است که دیگر همانند او نخواهد آمد. لقبی است که به مجتهدی بزرگ دهند توقیر و احترام او را. رجوع به مجتهد شود.
-
خاتم المجتهدین
لغتنامه دهخدا
خاتم المجتهدین . [ ت َمُل ْ م ُ ت َ هَِ ] (اِخ ) ابن المتوج احمدبن عبداﷲ. از علمای امامیه ٔ قرن نهم هجری است و بسال 841 هَ . ق . درگذشت . رجوع به ابن متوج و ریحانة الادب ج 1 شود.
-
واژههای مشابه
-
رفعبن خاتم
لغتنامه دهخدا
رفعبن خاتم . [ رَ ع ِ ن ِ ت َ ] (اِخ ) رفعبن خاتم بن قیصربن مهلب ، حاکم جرجان ، از قبل منصور دوانیقی بود. رجوع به حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 342 شود.
-
حرف خاتم
لغتنامه دهخدا
حرف خاتم . [ ح َ ف ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف خواتیم شود.
-
خاتم بستن
لغتنامه دهخدا
خاتم بستن . [ ت َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بر استخوان فیل و شتر و جز آنها گل و نقش کردن . (از آنندراج ) : نقش سبزان بس که بر این جسم پرغم بسته ام خویش را گوئی ز سر تا پای خاتم بسته ام .واله هروی (از آنندراج ).
-
خاتم جم
لغتنامه دهخدا
خاتم جم . [ ت َ م ِ ج َ ] (اِخ ) مهر حضرت سلیمان است اگر چه جم پادشاه بوده است ولی هر جا خاتم جم استعمال شود مراد مهر حضرت سلیمان است . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 273) : حلقه ای ار کم شود از زلف توخاتم جم خواه بتاوان آن . خاقانی .بی دم مردی خطاست در پی مر...
-
خاتم جمشید
لغتنامه دهخدا
خاتم جمشید. [ ت َم ِ ج َ ] (اِخ ) خاتم جم . انگشتر سلیمان : آخر ای خاتم جمشید همایون آثارگر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود. حافظ.رجوع به خاتم جم شود.
-
خاتم رسل
لغتنامه دهخدا
خاتم رسل . [ ت َ م ِ رُ س ُ ] (اِخ ) پایان دهنده ٔ پیمبران . ختم انبیاء. آخرین پیمبر. لقب حضرت محمدبن عبداﷲ (ص ) است . رجوع به محمد و به خاتم الانبیاء شود.
-
خاتم سلیمان
لغتنامه دهخدا
خاتم سلیمان . [ ت َ م ِ س ُ ل َ ] (اِخ )مهر حضرت سلیمان . خاتم جم . خاتم جمشید : پیاله در کف من خاتم سلیمان است . صائب .رجوع به خاتم جم و خاتم جمشید شود.
-
خاتم طریقت
لغتنامه دهخدا
خاتم طریقت . [ ت َ م ِ طَ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زینت حلقه ٔ طریقتیان . خاتم سلسله ٔ درویشان : چندین هزار رهرو دعوی عشق کردندبر خاتم طریقت منصور چون نگین است . عطار.رجوع به خاتم شود.
-
خاتم گویا
لغتنامه دهخدا
خاتم گویا. [ ت َ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی خاتم سهیل نشان است که کنایه از دهان محبوب و معشوق و شاهد و ساقی باشد. (برهان ) : چون آب پشت دست نماید نگین نگین پس مهر جم بخاتم گویا برافکند. خاقانی .بخاتم سهیل نشان رجوع شود.
-
خاتم نبوت
لغتنامه دهخدا
خاتم نبوت . [ ت َ م ِ ن ُ ب ُوْ وَ ] (اِخ ) مهر نبوت . اثری بود میان دو کتف حضرت رسول اکرم صلوات اﷲ علیه .
-
خاتم وحی
لغتنامه دهخدا
خاتم وحی . [ ت َ م ِ وَح ْی ْ ] (اِخ ) حضرت رسالت (ص ). (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به محمد شود.