کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خا
لغتنامه دهخدا
خا. (نف مرخم ) خای . نعت فاعلی از خائیدن . خاینده ، آنکه چیزی را بخاید: شکرخا. انگشت خا. رجوع به خائیدن شود. || (اِ) گوی را گویند که آبهای کثیف چون آب مطبخ و زیرآب حمام بدانجا رود . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). پارگین . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
پرآن خا
لغتنامه دهخدا
پرآن خا. [ پ ِ ] (اِخ ) قسمتی از معبد نیث بود وپس از خرابی آن داریوش بزرگ فرمان داده بود که آنراعمارت کنند. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 568 شود.
-
واژههای همآوا
-
خع
لغتنامه دهخدا
خع. [ خ َع ع ] (ع مص ) آواز کردن یوز از حلق چون تا سه برافتد آن را از دویدن . (از منتهی الارب ) (ازتاج العروس ) (از لسان العرب ). یقال : خع الفهد خعا.
-
جستوجو در متن
-
خوالی
لغتنامه دهخدا
خوالی . [ خ َ ] (ص ) خوالی [ خوا / خا ] . رجوع به خوالی [ خوا / خا ] شود. || (اِ) خوالی [ خوا / خا ] . رجوع به خوالی [ خوا / خا ] شود.
-
خوازه
لغتنامه دهخدا
خوازه . [ خ َ زَ / زِ ] (اِ) هر نوع چوب بندی خواه برای آیین بندی باشد و یا برای بنائی و نقاشی و گچ بری عمارت . (ناظم الاطباء). خوازه [ خوا / خا زَ / زِ ] رجوع به خوازه [ خوا / خا زَ / زِ ] شود. || کوشک و قبه که برای آیین بندی و عروسی از گل و ریاحین س...
-
سودخوار
لغتنامه دهخدا
سودخوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) رباخوار. (آنندراج ).
-
اخاذی
لغتنامه دهخدا
اخاذی . [ اَخ ْ خا ] (حامص ) عمل اخاذ.
-
بازخواه
لغتنامه دهخدا
بازخواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) مؤاخذه کننده .
-
بازخواهی
لغتنامه دهخدا
بازخواهی . [ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل بازخواه .
-
پرخواستار
لغتنامه دهخدا
پرخواستار. [ پ ُ خوا / خا ] (ص مرکب ) کسی که خواستار بسیار دارد.
-
خواتون آباد
لغتنامه دهخدا
خواتون آباد. [ خوا / خا ] (اِخ ) رجوع به خاتون آباد شود.
-
خواچ
لغتنامه دهخدا
خواچ . [ خوا / خا ] (اِخ ) رجوع به خواش شود.