کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حیوی
لغتنامه دهخدا
حیوی . [ ح َ ی َ وی ی ] (ع ص نسبی ) و حیی منسوب است به حَی ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حی شود.
-
واژههای همآوا
-
هیوی
لغتنامه دهخدا
هیوی . [ هََ ی َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به هیأت . || عالم به علم هیأت . اخترشناس . ستاره شناس . ستاره شمر. اخترشمار. رجوع به هیأت شود.
-
جستوجو در متن
-
حییی
لغتنامه دهخدا
حییی . [ ح َ ی َ یی ی ] (ع ص نسبی ) حیوی . منسوب است به حی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حی شود.
-
منسوب
لغتنامه دهخدا
منسوب . [ م َ ] (ع ص ) دارای نسبت و دارای علاقه و دارای پیوستگی و متعلق و مرتبط و متصل و ملحق شده و مخصوص شده . (ناظم الاطباء). نسبت داده . بسته . بازبسته . وابسته . (یادداشت مرحوم دهخدا) : ایا به صورت و سیرت چو آن کجا کردندبرادرانش منسوب ذنب خویش به...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . (حرف ) نشانه ٔ حرف سی و دوم یعنی آخرین حرف از الفبای فارسی و حرف بیست و هشتم از الفبای عربی و حرف دهم از الفبای ابجدی است . در حساب جُمَّل آن را دَه گیرند. نام آن «یا»، «یاء»، «ی » و «یی » است و در خط به صورتهای زیر نوشته و با اصطلاحات «ی تنها» چ...