کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیفاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حیفاء
لغتنامه دهخدا
حیفاء. [ ح َ ] (ع ص ) مؤنث احیف . || ارض حیفاء؛ زمین بی باران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
هیفاء
لغتنامه دهخدا
هیفاء. [ هََ ] (ع ص ) مؤنث اهیف . (اقرب الموارد): امرأة هیفاء؛ زن باریک میان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || اسب لاغرشکم باریک میان . (آنندراج ) (منتهی الارب ): فرس هیفاء. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
احیف
لغتنامه دهخدا
احیف . [ اَ ی َ ] (ع ص ) بی باران : بلد احیف ؛ شهر بی باران . || که هوای خشک دارد. مؤنث : حَیْفاء.
-
اخدم
لغتنامه دهخدا
اخدم . [ اَ دَ ] (اِخ ) نام قریه ای است تابع قضاء حیفاء در لواء عکا، و از آنجا تا حیفا دو ساعت و نیم راه است و در اوائل قرن 19م . در حدود صد خانوار در آنجا سکنی داشته اند. رجوع به منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان ج 1 ص 163 شود.